آیت الله حائری شیرازی رحمة الله علیه:
همه باید به خود بگویند: «در خودت هم از این "سعد و حَرملهای وجود دارد، مواظبشان باش و به آنها لعن کن و به حسینِ وجودت و فطرتت سلام کن».
لعن و سلام، معنای عامی دارد. مگر نمیگوییم: «اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ» (خدایا لعن کن اولین ظالم بر محمد و خاندان محمد و دیگرانی را که از او تبعیت میکنند، تا آخرینشان / زیارت عاشورا).
اگر این سعد دورن انسان فعال شود، میشود «آخِرَ تابِعٍ لَهُ». به همین دلیل میگویند: «کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا». عموم زمانی و عموم مکانی دارد. شهدا آنهایی بودند که وقتی لعن میکردند، نفس امّارهی خودشان را از قلم نمیانداختند و وقتی به حسین بن علی علیه السلام سلام میکردند، عقل و نور خودشان را که از نور اهل بیت علیهم السلام بود، فراموش نمیکردند. آنها نور عقل را جدی گرفتند و متابعتش کردند تا به مقام شهادت رسیدند. در طرف مقابل، اشقیایی که در جبههها مرتکب این شقاوتها شدند، به نورشان اهمیت ندادند و هواهای نفسانی خود را جدّی نگرفتند و شدند آن چه شدند!
پس عاشورا، قضیهای در گذشته نیست، قصهی همیشه انسان د رسراسر تاریخ است. داستان سعادت و شقاوت انسان و داشت و بهشت و جهنم و داستان بهشت آخرت و بهشت دنیا، و جهنم آخرت و جهنم دنیاست.
عاشورا میگوید: اشقیای کربلا در همین دنیا هم در عذاب بودند. «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا – و هر که از یاد من روی برتابد، او را در زندگی، تنگی خواهد بود/ طه، 124»؛ اشقیای کربلا، گرفتار «ضَنک» بودند، ولی مست بودند و نمیفهمیدند و در آلودگی خودشان میغلتیدند.
هر انسان حامل یک کربلاست
عاشورا انسان را به انسان معرفی کرد. آن چه د راشقیای کربلا بود، در همه موجود است. آن چه در شهدای کربلا بود نیز در همه موجود است. هر انسان حال کربلاست؛ هر وقت حق میگوید و برای حق کار میکند، امام حسین وجودش را بر کُرسی خلافت پذیرفته است و هر وقت غَضَب و شهوت و آز را ترجیح میدهد، یزید وجود خود را بر کُرسی نشانده است.
وقتی انسان جناحگرایی میکند، به یزید بن معاویهی وجودش گفته است: «بفرما، کُرسی خلافت در انتظار توست» و وقتی پا روی تعصبات و گرایش جناحی خود میگذارد، به حسینِ وجودش گفته