🌷#پسرک_فلافل_فروش🌷
#قسمت_شصت_و_هفتم
🔆اين خانه ها آب لوله كشي نداشت. با اينكه آب لوله كشي تا مقابل درب
خانه آمده بود
❇ اما آنها بضاعت مالي براي لوله كشي نداشتند. اين موضوع بسيار او را رنج مي داد.
🌀 براي همين به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت.دستگاه هاي مربوط به لوله كشي را خريد
📌 چند روزي در مغازه ي يكي از دوستانش ماند تا نحوه ي لوله كشي با لوله هاي جديد پلاستيكي را ياد بگيرد.
🔘هر چه را لازم داشت تهيه كرد و راهي نجف شد. حالا صبح تا عصر
در كلاس درس مشغول بود
🔳بعد از ظهرها لوله تهيه مي كرد وبه خانه ي طلبه هاي نجف مي رفت.
⭕از خود طلبه ها كمك مي گرفت و منازل مردم مستضعف، ولي مؤمن نجف را لوله كشي آب مي كرد.
💟خستگي براي اين جوان معنانداشت. از صبح زود تا ظهر سركلاس بود.
🔗بعد هم كمي غذا مي خورد و سوار
بر دوچرخه اي كه تازه خريده بود راهي
مي شد و در خانه هاي مردم مشغول كار مي شد.
✴برخي از دوستان هادي نمي فهميدند❗ يعني نمي توانستند تصوركنند كه يك طلبه كه قرار است لباس روحاني بپوشد چرا اين كارها را انجام مي دهد❓
🌟برخي فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعني آهسته قدم برداشتن و ذكر گفتن و دعا كردن و...
♦براي همين به او ايراد مي گرفتند. حتي برخي ها به اينکه او با دوچرخه به حوزه مي آيد ايراد مي گرفتند❗
🔵اما آنها كه با روحيات هادي آشنا بودند مي فهميدند كه او اسلام واقعي
را شناخته.
🔶هادي اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعني لباس خدمت به اسلام و مسلمين به هر نحو ممكن.
📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری
✍ ادامه دارد ...
🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃
https://splus.ir/rostmy
🍃🌹🍃