🌷🌷 🔆اين خانه ها آب لوله كشي نداشت. با اينكه آب لوله كشي تا مقابل درب خانه آمده بود ❇ اما آنها بضاعت مالي براي لوله كشي نداشتند. اين موضوع بسيار او را رنج مي داد. 🌀 براي همين به تهران آمد و به سراغ دوستانش رفت.دستگاه هاي مربوط به لوله كشي را خريد 📌 چند روزي در مغازه ي يكي از دوستانش ماند تا نحوه ي لوله كشي با لوله هاي جديد پلاستيكي را ياد بگيرد. 🔘هر چه را لازم داشت تهيه كرد و راهي نجف شد. حالا صبح تا عصر در كلاس درس مشغول بود 🔳بعد از ظهرها لوله تهيه مي كرد وبه خانه ي طلبه هاي نجف مي رفت. ⭕از خود طلبه ها كمك مي گرفت و منازل مردم مستضعف، ولي مؤمن نجف را لوله كشي آب مي كرد. 💟خستگي براي اين جوان معنانداشت. از صبح زود تا ظهر سركلاس بود. 🔗بعد هم كمي غذا مي خورد و سوار بر دوچرخه اي كه تازه خريده بود راهي مي شد و در خانه هاي مردم مشغول كار مي شد. ✴برخي از دوستان هادي نمي فهميدند❗ يعني نمي توانستند تصوركنند كه يك طلبه كه قرار است لباس روحاني بپوشد چرا اين كارها را انجام مي دهد❓ 🌟برخي فكر ميكردند كه لباس روحانيت يعني آهسته قدم برداشتن و ذكر گفتن و دعا كردن و... ♦براي همين به او ايراد مي گرفتند. حتي برخي ها به اينکه او با دوچرخه به حوزه مي آيد ايراد مي گرفتند❗ 🔵اما آنها كه با روحيات هادي آشنا بودند مي فهميدند كه او اسلام واقعي را شناخته. 🔶هادي اعتقاد داشت كه لباس روحانيت يعني لباس خدمت به اسلام و مسلمين به هر نحو ممكن. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ... 🌹🍃کانال یادوخاطره شهدا🌹🍃 https://splus.ir/rostmy 🍃🌹🍃