🔹من اهل تهران و متولد ۷۵ هستم، می‌خواهم برای شوهرم، زن دوم بگیرم! دو سال پیش یک خانم جوانی زنگ زد. گفت : من سه فرزند شیر به شیر دارم و متولد ۷۵ هستم. در مسجد محل هم فعال هستم و وساطتت برای ازدواج هم می‌کنم. لیست تعداد دختران بالای سی سال خیلی ست ولی پسرها همه اکثرا زیر سی سال هستند. کتاب شهید مطهری هم خواندم. تصمیم گرفتم برای همسرم ، خواستگاری بروم. گفتم شغل همسرتان چیست؟ گفت پاسدار. گفتم تعدد سخت است، ممکن است پشیمان شوید. دیدم خیلی نگاه هایش توحیدی ست. گفتم بگویید خودش تماس بگیرد . تماس گرفت و صحبت کرد. گفتم باید به همراه خانمت بیای قم. چند روز بعد در حرم قرار گذاشتیم. ضرورت تعدد را گفتم و برکات آن و سختی هایی که دارد. آیه ان الذین قالوا ربناالله قم استقاموا را تفسیر کردم. از سختی های تعدد هم گفتم که برخی بعد از دیدن مشکلات جا زدند. تاکید هم کردم خدا هم برای هرکسی در بعد از ورود به تعدد ابتلائات خاصی قرار میدهد. و دهن آدم را سرویس می کند. بعد از سرویس کردن دهن بنده، (ثم استقاموا) بعدش خیرات و برکات می آید. دیدم خانم خیلی قرص و محکم است. به ایمانش و توحید که از عقل به قلبش نشسته غبطه خوردم. به آقا گفتم: از سپاه ممکن است بعد از تعدد اخراج ت کنند! گفت: مهم نیست، خدا بزرگ است. خدای سپاه ، خدای بعد از اخراج هم هست. مهم عمل به تکلیف است. اینکه تا الان هم هیچ وامی نگرفته است... دیدم وقتی زن و شهر خیلی محکم هستند. گفتم بروید جلو. بعد از دو ماه زنگ زد : گفت حاج آقا ؛ شب ۲۲ بهمن عروسی ست تشریف بیاورید. گفت اگر رفقای دیگر هم هستند از طرف ما دعوت کنید. یکی از بچه های جنبش اسلامی نیجریه که خودش هم تعددی بود، دعوت کردم. سد سخنران مجلس کوچک و عروسی ساده و پرصفا در منزل شان. بعد از ۹ ماه تماس گرفت ، حاج آقا همسر چهارم را گرفته ام. اگر ممکن است تشریف بیاورید حرم و در مراسم عقد ما حاضر شوید. با خودم یک قاب فرش متبرک حرم امام رضا و یک سنگ نگین هفتاد سال زیر ضریح اباعبدالله را (سنگ نگین را یکی از مجاهدان سپاه بدر در طویرج که سالها پیش در اربعین در منزلش سخنرانی در مورد تعددزوجات داشتم هدیه داده بود) بردم. نگین را آماده کرده بودم هدیه بدهم خانم اول. خطبه عقد همسر چهارم را برادر عروس که طلبه فاضلی بود، در حضور پدر و مادرش خواند. خواهر بزرگوار و عزیزم، عروس خانم وکیلم شما را به عقد دائم آقای ... با مهریه یک سکه دربیاورم... خانم اول هم کنار آقا داماد بود. محکم تر از گذشته. مثل همان روزی که خطبه عقد برای زن دوم را خواند و خودش چادری به خانم دوم هدیه داده بود. سنگ نگین را با اجازه خانم اول ، بخاطر مهریه یک سکه، همسر چهارم شدنش ، هدیه دادم به عروس خانم جدید. حالا فرزند چهارم خانم اول و فرزند اول خانم چهارم به دنیا آمده اند. - می‌گفت برایم کمیسیون گرفتند، همه مسیولان ارشد جمع شده بودند، منبر تعددی رفتم. روحانی آنجا بود، می گفت ما همه این حرف ها را بلدیم. می‌گفت همه شان قانع کردم از هدفی که دارم. لینک کانال لینک گروه فرهنگ اجتماعی تعددزوجات https://eitaa.com/joinchat/1254752368Cc7b7ba16d6