✅ دلش می‌خواست، بچه زیاد داشتیم. 💎 ذوق می‌کرد که علی می‌تواند دستش را بگیرد به صندلی و بایستد. دلش می‌خواست زیاد بچه داشتیم، عقب ماشین بازی کنند و بزنند توی سر و کله هم. رویا پردازی می‌کرد: «علی بشین، زینب شیشه را بده بالا، حسین مگه با تو نیستم؟ فاطمه حواست به خواهرت باشه» 📚 سربلند، خاطرات شهید محسن حججی 🌸🌸🚼🚹🚼🚹🚼 🌸 🌸🚼🚹🚼🚹🚼 @farzandebishtar eitaa.com/Oghafkhr t.me/fazlebneshazan