🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁🌱🍁 💥💥 عابدى كه گرفتار كيفر مردم شد.  خداوند در گذشته ، دو فرشته فرستاد تا اهل شهرى را هلاك كنند، هنگامى كه دو ملك براى انجام ماءموريت به آن شهر رسيدند، به مرد عابدى برخوردند كه در دل شب ايستاده و با گريه و زارى عبادت مى كند. يكى از فرشته ها به ديگرى گفت : اين مرد را مى بينى ! كه چگونه گريه و زارى مى كند؟ آيا او را نيز هلاك كنيم ؟ فرشته ديگرى گفت : آرى ، من ماءموريت خويش را انجام مى دهم ! ملك گفت : من درباره اين مرد بايد دوباره با خداوند مذاكره كنم . پس از بيان حال عابد، خداوند به او وحى فرستاد، اين عابد را نيز با ديگران هلاك كن كه تاكنون به خاطر من ، خشم ، چهره او را در مقابل گناهكاران دگرگون نساخته است . 📚بحار : ج 100، ص 83. https://eitaa.com/oshaghalhosein_128