ما با تو خواهیم خویشتن صبر و کلام محتشم /گویی بمانی ای قدم از تو کمی آرای تن /از خواهش آن نازنین با تو چه مشکینش سخن/زان خواب های مغتشش آیی تو به آرای تن /من گفت گویی گفتمش شمع وجودی خوانمش /گفتا کجایی یار ما با او بگو آرای تن/ای روشنای عالمم خط و چه خالش همدمم /ما با تو از خواب گران از تو بدان آرای تن /گفت و شنودش از همین مگذر بدان درد غمین /شوریده ی اسرار گشت گفتا سخن آرای تن/اینها کلام ناصح است از شوق آن صاحب دل است /این شعر تو از ذوق تو گویا بیا آرای تن /ای حاصل صاحب جبین مگذر ازاین شک و ظنین /لختی بیاسایی وای، آرای تویی آرای تن /
(م۰خ)
https://eitaa.com/Ostadkhosravi