✨﷽✨ 🔴🔴جلوس امام هفتم در عید نوروز 🔻منصور دوانیقی به امام موسی کاظم علیه السلام پیام داد که: «عید نوروز در خانه بنشینید تا برای عید دیدنی به دیدارتان بیایند؛ هدایایی را که می‌آورند نیز تحویل بگیرید.» امام پاسخ داد:« من تمام روایات جدم، رسول خدا، را بررسی کردم و خبری از عید نوروز در آنها نیافتم. نوروز سنتی از فارس است که اسلام آن را محو نموده؛ و من به خدا پناه می‌برم که سنتی را که اسلام محوش کرده احیا نمایم.» منصور گفت:« این یک حرکت سیاسی است برای جذب دل لشگریان فارس و غیر عرب ما. شما را به خدا سوگند می‌دهم که همان‌طور که گفتم، عمل کنید.» امام نیز به اجبار منصور دوانیقی در خانه خود نشستند و پسران و بزرگان و امیران لشگر برای عرض تبریک آمدند و هر کدام در خور شأن خود هدیه‌هایی آوردند. خادمی در کنار امام مأمور بود آمار هدایا را ثبت کند. آخرین نفر پیرمردی بود که وقتی وارد شد، گفت:« ای پسر رسول خدا ! من مردی ضعیف و فقیرم. توان تهیه هدیه را نداشتم؛ در عوض سه بیت شعر آورده‌ام که جدّم در مرثیه جدّ شما، حضرت امام حسین علیه السلام سروده است: « تعجب می‌کنم از درخشش شمشیرهای صیقل‌خورده که بر فراز اندام غبار آلوده‌ات در حرکت بود. و از تیرهایی که پیکر نازنیت را در برابر دیدگان اهل بیت سوراخ سوراخ می‌کرد و آنها اشک‌ریزان، جدّشان رسول خدا را صدا می‌زدند. با این همه، آن شمشیرها و تیرها نتوانست حتی اندکی از جلالت و بزرگی جسمت را بکاهد، چه رسد به روح بلندت را!» امام فرمود:« هدیه تو را پذیرفتم. بنشین. خدا به تو خیر و برکت دهد.» سپس به خادمش فرمود:« برو پیش منصور و بگو با این هدایا می‌خواهی چه کنی؟» خادم رفت و از قول منصور چنین پیام آورد که« تمام آنها هدیه من است به شما. هر کاری که می‌خواهید بکنید.» امام نیز به آن پیرمرد فرمود:« تمامی اینها هدیه من است به تو.» منابع: بحار الانوار 48، ص 108، از مناقب ✨✨✨✨✨ https//eitaa.com/PORSASHGARIMOTALEBHTAMAMVOMAT