روزهای بسیار سخت! [1]. در مقایسه با دهه‌های گذشته، در هیچ زمانی، این‌اندازه مردم گرفتارِ «دشواری‌های معیشتی» نبوده و «کلافه» و «رنجور» و «زخمی» نشده بودند. بخشِ بسیار وسیعی از مردم، مبتلا به «فقر» شده‌اند و از گذرانِ «معیشتِ روزمرّه»‌اشان بازمانده‌اند. [2]. ریشۀ اصلیِ همۀ مشکلاتِ کنونی، «نسخۀ غلطِ حسن روحانی» بود؛ این‌که «مذاکره با آمریکا»، تحریم‌ها را برطرف خواهد کرد و اقتصادِ ما، شکوفا خواهد شد. این نسخۀ آغشته به تحریف، روزِ مردم را به شبِ تار تبدیل کرده است. [3]. حسن روحانی، نه تاکنون گِرهی از کارِ فروبستۀ مردم گشوده، و نه پس از این و در فرصتِ اندکِ باقیمانده، کاری خواهد کرد. این دولت، «دولتِ بی‌عمل» است و جز «مذاکرۀ بُرد- بُرد» (!)، هنری ندارد و کاری «بلد» نیست! این دولت، ثابت‌ترین متغیّرِ این معادله است! [4]. ماه‌هاست که جامعه در آستانۀ «انفجار» قرار گرفته است. «بهانه‌ای»، «منفذی»، «جرقه‌ای» ... کافی بود تا اتّفاقاتِ تلخی رقم بخورد. اگر هراس از ابتلای به کرونا در اثرِ حضور در تجمعات نبود، و اگر تلاش‌های ترمیمی و اصلاحی از سوی قوّۀ قضائیّه و مجلسِ جدید و نیروهای مسلح و گروه‌های خودجوشِ مردمی نبود، شک نباید کرد که آتش‌های مهیبی شعله می‌کشید. [5]. وقوعِ انفجارِ اجتماعی، یک نقصِ دیگر نیز دارد و آن، فقدانِ کسی است پرچمِ مخالفتِ خیابابی و شورش‌گونه با حسن روحانی را در دست بگیرد و هوادرانِ خود را به صحنه بخواند. رقیبان و مخالفانِ روحانی، چنین جنس و سرشتی ندارند. [6]. امّا آیا با وجودِ تداومِ این عناصر، می‌توان با اطمینان گفت که در یک سالِ آینده، انفجار و شورش و آشوبِ اجتماعی رخ نخواهد داد؟! پاسخ، منفی است. فشارهای اقتصادی‌ای که بر مردم وارد می‌شود، همچنان در حالِ «افزایش» بوده و «شیبِ صعودیِ تند»ی داشته است. بنابراین، نباید بعید دانست که در صورتِ ادامه‌یافتنِ این «فشارِ فرسایشی و عصبی‌کننده»، گروه‌ها و بخش‌هایی از مردم را به خیابان‌ها نکشاند. [7]. آیا باید میانِ «تداوم‌یافتنِ دولتِ روحانی» ازیک‌سو، و «رهاندنِ مردم از بحرانِ معیشتی»، یکی را انتخاب کرد؟! آیا باید در پیِ «کناره‌گیریِ روحانی» بود؟! به نظرم، جامعه هنوز آن اندازه که باید، هزینۀ خطای بزرگِ «نشاندنِ روحانی بر کرسیِ ریاست‌جمهوری» را نپرداخته است. باید باز هم «مجال» داد تا روحانی، هرچه‌بیشتر، خویش را بنمایاند و هیچ «شک» و «شبهه»‌ای در ذهنِ مردم باقی نماند. روحانی باید تا روزِ پایانی، در قدرت باقی بماند تا فردا، دستاویز و توجیهی در اختیار نداشته باشد. [8]. امروز آیت‌الله خامنه‌ای، بیش از هر کسی، از وضع و حالِ معیشتیِ مردم، ناخشنود، و دلواپسِ فقیران و محتاجان است، امّا چه کند که جز اوامرِ تسکین‌دهنده و ملایم‌کنندۀ معیشتِ مردم نسبت به نهادهای تحتِ نظارتِ خویش، اهرم و ابزارِ دیگری در اختیار ندارد. این فعّالیّت‌ها، علاجِ اصلی و قطعی نیستند، و همین مسأله، دلِ ایشان را می‌رنجاند. آب از جای دیگری گل‌آلود شده و همان نقطه را باید علاج کرد. [9]. من هیچ دلیلی برای رد و انکارِ این فرض که شرایطِ معیشتیِ کنونی، به‌صورتِ «ارادی» و «آگاهانه» طرّاحی شده است، در دست ندارم. شاید کسانی در داخل، می‌خواهند آیت‌الله خامنه‌ای را دچارِ «استیصال» و «اضطرار» کنند تا در نهایت، مجوزِ «مذاکرۀ دوباره» را از ایشان بگیرند و در فرصتِ اندکِ باقیمانده، حیثیّتِ سیاسیِ خویش را بازیابند و مردم را دوباره گرفتارِ «وسوسۀ مذاکره» کنند! این هدف، آنچنان بزرگ و مهم است که هاشمی‌رفسنجانی از زمانِ امام خمینی، در پیِ مذاکره با آمریکا بود و می‌خواست این امر در آن دوره تحقّق یابد، که البتّه نیافت. اینک که روحانی تا این نقطه پیش آمده، اگر عقب بنشیند، تا سالیانِ سال، بابِ مذاکره با آمریکا مسدود خواهد و این برای جریانِ غرب‌گرا و غیرانقلابی، به‌معنیِ شکستِ محض است. [10]. من برای انقلاب در «کوتاه‌مدّت»، دغدغه‌مند و نگرانم! مسأله برای من، «اکنون» است . گویا زمانه، محملِ حوادثی است ... مهدی جمشیدی