کار فرهنگی در تونل وحشت!! در شب اول اسرا را وارد اردوگاهی می کردند که به تونل وحشت معروف بود، شکنجه گر عراقی چنان با باطوم به کمر اسرا می زد که کمر کاملا خم می شد. آیا اصلا می توانید تصور کنید که این ضربه تا چه حدی محکم بود که کمر را خم می کرد؟! من که شیمیایی هم شده بودم، با وارد شدن ضربه، نفس کم می آوردم و همه چیز پیش چشمان من تاریک می شد. یکی از شکنجه گرهای عراقی به نام عدنان، به شدت ظالم بود و همیشه اسرا را با کابل و باطوم می زد، فحاشی می کرد و به حضرت امام خمینی (ره) توهین می کرد. شهید مهندس حاج اسدالله خالدی که همرزم شهید بهشتی بود و هر دوی آنها، انجمن اسلامی خارج از کشور را راه اندازی کرده بودند، آن زمان همراه ما در اسارت بود و با زبان انگلیسی، فارسی و آلمانی با این شکنجه گرها به خصوص عدنان صحبت می کرد، تا اینکه عدنان رام شد! اصلا نمی توان باور کرد که چگونه عدنان وحشی رام شد به طوری که او قبل از آزادی ما گریه می کرد و می گفت؛ من هم دوست دارم با شما به ایران بیایم. فقط تصور کنید از نظر فرهنگی، چه فعالیت هایی صورت گرفت که این عراقی مزدورِ وحشی، شب ها برای خواندن نماز شب، پشت در آسایشگاه ما می آمد. حتی رفتار ما باعث شد یک سرباز عراقی به نام عوض چنان تغییر رفتار داد که شب ها می آمد و به من قرآن می داد بخوانم. گاهی حتی این سربازان، توسط فرمانده هایشان توبیخ می شدند.