📜 توضیح چند اصطلاح درس ۱۲ آموزش فلسفه تاريخ فلسفه از مکتب‌هايي نام مي‌برد که مطلقاً منکر علم بوده‌اند، مانند سوفيسم (سوفسطايي‌گري)، سپتي‌سيسم (شک‌گرايي) و آگنوستي‌سيسم (لاادريگري). اگر نسبت انکار علم به‌طور مطلق به کساني صحيح باشد، بهترين توجيهش اين است که ايشان مبتلا به وسواس ذهني شديدي شده بودند، چنان‌که گاهي چنين حالاتي نسبت به بعضي از مسائل براي افرادي رخ مي‌دهد و در واقع بايد آن را نوعي بيماري رواني به حساب آورد. (سوفسطايي‌گري)، سپتي‌سيسم (شک‌گرايي) و آگنوستي‌سيسم (لاادريگري) اصول فلسفه و روش رئالیسم ج۱ ص ۵۶، ۵۷ و ص ۱۷۴ 🔹سوفسطایی گری این گروه سعی می‌کردند برای هر مدعایی ، اعم از حق و باطل ، دلیل‌ بیاورند و برهان اقامه نمایند و گاهی برای دو طرف دعوا دلیل می‌آوردند و کم کم کار به جایی کشید که معتقد شدند حق و باطل و راست و دروغی در واقع‌ نیست که گاهی با رأی و نظر انسان مطابقت کند و گاه نکند ، بلکه حق آن‌ چیزی است که انسان او را حق بداند و باطل آن چیزی است که انسان او را باطل پندارد ، و به تدریج این عقیده در سایر امور عالم نیز سرایت کرد و گفتند حقیقت به‌طور کلی تابع شعور و ادراک انسان است و هر کسی از امور عالم هر چه ادراک می‌کند درست است و اگر دو نفر بر خلاف یکدیگر ادراک‌ می‌کنند هر دو درست است . این گروه را به واسطه آنکه در همه علوم و فنون‌ عصر خود ماهر بودند " سوفیست " می‌گفتند ، یعنی دانشمند ، و کلمه " سوفسطائی " که شاید صحیحش " سوفسطی " باشد از کلمه " سوفیست " تعریب شده ولی بعدها این کلمه را به کلیه کسانی گفتند که روش فوق را داشته باشند یعنی به هیچ اصل ثابت علمی پابند نباشند ، و این مسلک را " سوفیسم " نامند . یکی از سوفیستهای معروف پروتاگوراس ( Protagoras ) است . وی می‌گوید : مقیاس همه چیز ، انسان است . هر کسی هر حکمی که می‌کند مطابق آن چیزی‌ است که فهمیده پس حق است ، زیرا حقیقت غیر از آنچه انسان می‌فهمد چیزی‌ نیست و چون اشخاص به‌طور مختلف ادراک می‌کنند و چیزی را که یک نفر راست می‌پندارد دیگری دروغ می‌داند و سومی در راست و دروغ بودنش شک‌ می‌کند ، پس یک چیز هم راست است و هم دروغ و هم صواب و هم خطا . یکی دیگر از سوفیستهای معروف گرگیاس ( Gorgias ) است . از وی‌ براهینی نقل شده بر اینکه محال است چیزی موجود بشود و اگر هم به فرض محال‌ موجود بشود قابل شناختن نیست و اگر به فرض محال شناخته شود قابل تعریف‌ و توصیف برای غیر نیست . وی برای هر یک از ادعاهای سه‌گانه خود ادله‌ای‌ آورده که در ضمن شرح حالش در کتب تاریخ مسطور است . سقراط و افلاطون و ارسطو به شدت به مبارزه با سوفسطائیان پرداختند و مغلطه‌های آنان را آشکار ساختند و ثابت کردند که اشیاء قطع نظر از ادراک‌ ما واقعیت دارند و دارای کیفیت مخصوصی می‌باشند و حکمت عبارت است از علم به احوال اعیان موجودات آنطور که هستند و اگر انسان به طرز صحیحی‌ فکر خود را راه ببرد می‌تواند " حقایق " را دریابد . ارسطو به همین‌ منظور قواعد منطق را که برای درست فکر کردن و تمیز دادن خطا از صواب‌ است جمع و تدوین نمود . 🔹سپتی سیسم لکن از دوره ارسطو به بعد گروه دیگری پیدا شدند که آنها را " لاادریون‌ " یا " شکاکان " می‌گویند و مسلک آنها را سپتی سیسم ( scepticism ) می‌نامند . این گروه به عقیده خود راه وسطی را انتخاب نمودند ، نه پیرو سوفسطائیان شدند که می‌گفتند واقعیتی خارج از ظرف ذهن انسان وجود ندارد و نه عقیده سقراطیون را پسندیدند که گفتند می‌توان به حقایق اشیاء نائل شد . این جماعت گفتند انسان وسیله ای برای رسیدن به حقایق اشیاء که قابل‌ اطمینان باشد ندارد ، حس و عقل هر دو خطا می‌کنند، راههای منطقی که ارسطو برای مصونیت از خطا باز نمود کافی نیست ، راه صحیح برای انسان در جمیع‌ مسائل توقف و خودداری از رأی جزمی است ، حتی مسائل ریاضی از قبیل حساب‌ و هندسه را نیز باید به عنوان احتمال پذیرفت و با تردید تلقی نمود . پیروان این مکتب در یونان و بعد در حوزه اسکندریه زیاد بودند و تا چند قرن بعد از میلاد مسیح ، این مکتب ادامه داشت و اخیرا در قرن نوزدهم‌ مسلکهای فلسفی‌ای پدید آمده که کم و بیش با این مسلک شبیه است و بیان‌ هر یک از این فلسفه‌ها در آینده خواهد آمد . 🔹آگنوستی سیسم کانت سر دسته مکتب آگنوستی سیسم معتقد است که به حقیقت‌ مطلق نمی‌تو ان رسید یعنی یک " شی بنفسه " قبول می‌کند که فکر قدرت‌ تماس آن را ندارد . 🔹نظرات فلسفی آیت الله مصباح 🔹 @PhilosophyofAyatollahMesbah