سادهای که در اثر ارتباط اندامهای حسی با واقعیتهای مادی حاصل میشود مانند صورتهای مناظری که با چشم میبینیم یا صداهایی که با گوش میشنویم بقاء اینگونه تصورات منوط به بقاء ارتباط با خارج است و پس از قطع تماس با خارج در فاصله کوتاهی مثلا یک دهم ثانیه از بین می رود.
تصورات خیالی: یعنی پدیدههای ذهنی ساده و خاصی که به دنبال تصورات حسی و ارتباط با خارج حاصل میشود ولی بقاء آنها منوط به بقاء ارتباط با خارج نیست مانند صورت ذهنی منظره باغی که حتی بعد از بستن چشم در ذهن ما باقی میماند و ممکن است بعد از سالها به یاد آورده شود.
تصورات وهمی: بسیاری از فلاسفه نوع دیگری برای تصورات جزئی ذکر کردهاند که مربوط به معانی جزئی است و به احساس عداوتی که بعضی از حیوانات از بعضی دیگر دارند مثال زدهاند احساسی که موجب فرار آنها میشود و بعضی آن را نسبت به مطلق معانی جزئیه و از جمله احساس محبت و عداوت انسان هم توسعه دادهاند.بدون شک مفهوم کلی محبت و عداوت از قبیل تصورات کلی است و نمیتوان آنها را از اقسام تصورات جزئی شمرد اما ادراک جزئی محبت و عداوت را در خود درک کننده یعنی محبتی که انسان در خودش نسبت به کسی مییابد یا عداوتی که در خودش نسبت به دیگری احساس میکند در واقع از قبیل علم حضوری به کیفیات نفسانی است و نمیتوان آنرا از قبیل تصور که نوعی علم حصولی است به حساب آورد.و اما احساس دشمنی در شخص دیگر در حقیقت احساس مستقیم و بی واسطهای نیست بلکه نسبت دادن نظیر حالتی است که انسان در خودش یافته بوده به شخص دیگری که در موقعیت مشابهی قرار گرفته است و اما قضاوت درباره ادراکات حیوانات نیاز به بحثهای دیگری دارد که در اینجا مجال طرح و بررسی آن ها نیست.آنچه را می توان به عنوان نوعی خاصی از تصور جزئی پذیرفت تصوری است که از حالات نفسانی حاصل می شود و قابل یاد آوری است و شبیه تصور خیالی نسبت به تصور حسی می باشد مانند یادآوری ترس خاصی که در لحظه معینی پدید آمده یا محبت خاصی که در لحظه مشخصی وجود داشته است.لازم به تذکر است که گاهی تصور وهمی به تصوری گفته می شود که واقعیت ندارد و گاهی بنام توهم اختصاص می یابد.
۸ - تصورات کلی
[ویرایش]
دانستیم که تصور از یک نظر به دو بخش کلی و جزئی منقسم میشود، اقسام تصوراتی را که تا کنون مورد بحث قرار دادیم همگی تصورات جزئی بود و اما تصورات کلی که به نام مفاهیم عقلی و معقولات نامیده میشود ،محور بحثهای فلسفی مهمی را تشکیل میدهد و از دیر زمان مورد گفتگوهای فراوانی قرار گرفته است.
۹ - اسمیین یا طرفداران اصالت تسمیه
[ویرایش]
از زمانهای قدیم چنین نظری وجود داشته که اساسا مفهومی به نام مفهوم کلی نداریم و الفاظی که گفته میشود دلالت بر مفاهیم کلی دارند در واقع نظیر مشترکات لفظی هستند که دلالت بر امور متعددی مینمایند مثلا لفظ انسان که بر افراد فراوانی اطلاق میشود مانند اسم خاصی است که چندین خانواده برای فرزندانشان قرار داده باشند یا مانند نام فامیلی است که همه افراد خانواده به آن نامیده میشوند.طرفداران این نظریه به نام اسمیین یا طرفداران اصالت تسمیه نومینالیست شهرت یافته اند، که در اواخر قرون وسطی ویلیام اکامی به این نظریه گروید و سپس بارکلی آنرا پذیرفت و در عصر حاضر پوزیتویستها و بعضی از مکتبهای دیگر را باید جزء این دسته به حساب آورد.
۱۰ - دیدگاه هیوم درباره مفاهیم کلی
[ویرایش]
نظریه دیگر که قریب به نظریه مزبور می باشد این است که تصور کلی عبارت است از تصور جزئی مبهم به این صورت که بعضی از خصوصیات صورت جزئی و خاص حذف شود به طوری که قابل انطباق بر اشیاء یا اشخاص دیگری گردد مثلا تصوری که از شخص خاصی داریم با حذف بعضی از ویژگیهایش قابل انطباق بر برادر او هم می باشد و با حذف خصوصیات دیگری بر چند فرد دیگر هم قابل تطبیق میشود و بدین ترتیب هر قدر ویژگیهای بیشتری از آن حذف شود کلی تر و قابل انطباق بر افراد بیشتری میگردد تا آن جا که ممکن است شامل حیوانات و حتی نباتات و جمادات هم بشود چنان که شبحی را که از دور میبینیم در اثر ابهام زیادی که دارد هم قابل انطباق بر سنگ است و هم بر درخت و هم بر حیوان و هم بر انسان و به همین جهت است که در آغاز رؤیت شک میکنیم که آیا انسان است یا چیز دیگری و هر قدر نزدیکتر شویم و آنرا روشنتر ببینیم دائره احتمالات محدودتر میشود تا سرانجام در شی ء یا شخص خاصی تعین پیدا کند هیوم در باره مفاهیم کلی چنین نظری را داشت چنان که تصور بسیاری از مردم در باره کلیات همین است.
۱۱ - دیدگاه افلاطون درباره مفاهیم کلی
[ویرایش]
از سوی دیگر بعضی از فلاسفه باستان مانند افلاطون بر واقعیت مفاهیم کلی تاکید کردهاند و حتی برای آنها نوعی واقعیت عینی و خارج از ظرف زمان و مکان قائل شدهاند و ادراک کلیات را از قبیل مشاهده مجردات و مثالهای عقلانی مثل افلاطونی دانستهاند این نظریه به صورتهای گوناگونی تفسیر شده یا نظ