😳😳 مردي مرد ديگري را كشت ، برادر مقتول را نزد عمر برد، عمر به وي دستور داد قاتل را بكشد، برادر مقتول قاتل را به قدري زد كه يقين كرد او را كشته است. اولياي او را برداشته به خانه بردند و چون رمقي در بدن داشت به معالجه‌اش پرداختند و پس از مدتي حالش خوب شد. برادر مقتول چون قاتل را ديد دوباره او را گرفت و گفت: تو قاتل برادر من هستي بايد تو را بكشم، مرد فرياد برآورد تو يك بار مرا كشته‌اي و حقي بر من نداري. مجددا نزاع را به نزد عمر بردند، عمر دستور داد قاتل را بكشند... 😱😰 ادامه داستان در کانال زیر سنجاق شده http://eitaa.com/joinchat/2546860032C55441fa7d6