✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍سلطان محمود قبل از مرگش زیارتگاهی بر سر مزار خود ساخت. تمام علما را جمع کرد و گفت: «بر روی سنگ قبرم آیهای بگویید تا بنویسم.»
هر چه که گفتند٬ سلطان را خوش نیامد. عالمی گفت: «بنویس ۞هَٰذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِي كُنتُمْ تُوعَدُونَ۞ این جهنمی است که به شما وعده داده بودیم.»همگان را از این سخن عالم خنده آمد و شاه رنگ رخسارش سرخ شد.
آن عالم را گرفت و در مجلس با تازیانه زد.
عالمی برخواست و گفت: «ای پادشاه چرا ناراحت میشوی؟؟ مگر او دروغ گفت؟ با این تکبری که تو داری و بهخاطر جملهای او را چنین کتک زدی، قطعا بهشت جای بیصبران و متکبران نیست. دوم اینکه تو از ما خواستی آیهای بگوییم و اگر یقین داشتی که بهشتی هستی میگفتی آیهای از بهشت بگویید!! پس چرا نگفتی؟؟»
💎 مجلس را سکوت فرا گرفت و شاه شرمگین شد و از دربار به سرعت دور شد.
✅کانال استاد قرائتی
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
http://eitaa.com/joinchat/3818061843C235cbc6c5e