بابا، نان... آهسته، کم کم آب شد، نان داد بابا عمری برای نان ما، جان داد بابا لطف خدا را درک کردم با نگاهش قلب مرا یک کوه، ایمان داد بابا بار گران را تا به سرمنزل رساند از گوهر جان خود، ارزان داد بابا تا من همیشه بر لبم لبخند باشد در رنجها بسیار تاوان داد بابا شوریدگی سهم سرش شد تا به سختی بر این سر شوریده سامان داد بابا ابری که شد رنجور تر هر روز و هر روز اما فقط خندید و باران داد بابا تا در پناه مهر او آرام باشیم آرامشش را دست طوفان داد بابا در دین ما نان حرمتی بسیار دارد زیرا پی هر لقمه اش جان داد بابا احمدرفیعی وردنجانی ╭┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅╮ 🆔 https://eitaa.com/joinchat/2706702390C30c18c2953 ╰┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅╯