هدایت شده از روایتگـــــــر
شعر کامل این اثر زیبا👇 ‍ 💢شعری فوق العاده زیبا در مورد حضرت امام موسی الکاظم علیه السلام💢 💕عمری زدیم از دل صدا،باب الحوائج را 💕خواندیم بعد از ربنا،باب الحوائج را 💕روزی ما کرده خدا،باب الحوائج را 💕از ما نگیرد کاش،"یا باب الحوائج" را 💕هرکس صدایش کرد،بیچاره نخواهد شد 💕کارش به یک مو هم رسد، پاره نخواهد شد 💕یادش بخیر آن روزها که مادر خانه 💕گه گاه می زد،پرچمی را سردر خانه 💕پر می شد ازهمسایه ها،دور و بر خانه 💕یک سفره نذری،قدر وسع شوهر خانه 💕مادر پدرهامان همین که کم میاوردند 💕یک سفره موسی بن جعفر(ع) نذر می کردند 💕عصر سه شنبه،خانه ما رو به راه می شد 💕یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد 💕با اشک،وقتی چشم مادر آشنا می شد 💕آجیل های سفره هم مشکل گشا میشد 💕آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود 💕نان و پنیر سفره موسی بن جعفر(ع) بود 💕گاهی میان روضه ی ما شور می آمد 💕پیرزنی از راه خیلی دور می آمد 💕با دختری از هر ۲چشمش کور،می آمد 💕بهر شفای کودک منظور،می آمد 💕یک بار در بین دعا،مابین آمینم 💕برخاست ازجا گفت،دارم خوب میبینم 💕آنکه توسل یاد چشمم داد،مادر بود 💕آنکه میان روضه می زد داد،مادر بود 💕آنکه کنار سفره می افتاد،مادر بود 💕گریه کن زندانی بغداد،مادر بود 💕حتی نفس در سینه او گیر می افتاد 💕هر بار که یاد غل و زنجیر می افتاد 💕میگفت چیزی بر لبش جز جان نیامد،آه 💕در خلوت او غیر زندانبان نیامد،آه 💕این بار یوسف زنده از زندان نیامد،آه 💕پیراهنش هم جانب کنعان نیامد،آه 💕از آه او،در خانه ی زنجیر،شیون ماند 💕بر روی آهن،تا همیشه ردّ گردن ماند 💕این اتفاق،انگار که بسیار می افتاد 💕نه نیمه ی شب،موقع افطار می افتاد 💕هر شب به جانش،دست بدکردار می افتاد 💕آنقدر می زد،دست او از کار می افتاد 💕وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست 💕صد شکر که مرد است زیر دست و پا،زن نیست 👈شاعر: محسن عرب خالقی ✅یا حضرت باب الحوائج، امام موسی بن جعفر علیه السلام