♦️اعتراض + ذهنیت سلطانی
✍محسن ریسمان سنج
آیا معترض بودن بد است؟ به هیچ وجه. اعتراض امر مقدسی است که عامل حرکت انسان به سمت مطلوب هاست. تا انسان به آنچه هست اعتراض نداشته باشد آنچه که می باید شکل نمی گیرد. انقلاب اسلامی خود محصول همین داشتن اعتراض است و اساسا انقلاب و نظامی که خودش برآمده از اعتراض است نمی تواند و نمی باید که با امر اعتراض ستیزه داشته باشد و نسبت به آن روی خوش نداشته باشد... انقلاب اسلامی به عنوان یک پدیده استمراری و مردمی که بناست طلیعه ظهور خورشید عدالت گستر عالم باشد برای زنده ماندن و پیشروی کردن نیاز دارد که اولا مردمش در صحنه باشند دوما مردمش به وضع موجود هرچه که هست اعتراض داشته باشند و وضع بهتری را طلب کنند.
اعتراض در قاموس انقلاب اسلامی نه تنها ضربه زننده نیست پیش برنده هم هست
پس مشکل کجاست؟
مشکل آنجاست که ما در این سالها نه تنها از یک مسئله مهم غفلت کرده ایم و در تبیین آن کم گذاشته که متاسفانه برخی ناآگاهانه موجب تقویت آن هم شده اند: ذهنیت سلطانی!
در گذشته ما مردم ایران در قبل از انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی سابقه ۲۵۰۰ سال نظام سلطانی و سلطنتی است. یعنی تا ۲۵۰۰ سال که به عقب برگردیم آن اراده ای که حاکم بوده اراده اعلی حضرت همایونی بوده است... مردم رعیت بوده اند که گاه به تمجید و ثنا پرداخته اند گاه به اعتراض و شکایت از اوضاع اما هیچ وقت در مصدر امور نبوده اند... همیشه این سلطان بوده است که همه کاره و صدرنشین و تصمیم گیر و مجری بوده است. این ۲۵۰۰ سال تجربه زیستی در ذیل نظام سلطانی کلی گزاره های پیدا و پنهان در ذهنیت و فرهنگ ما ایجاد کرده است و خلاصه اش این است ۲۵۰۰ سال عادت کرده ایم وقتی درباره خوبی و بدی اوضاع صحبت کرده ایم بعدش یا برای شاه کشور دعا کنیم یا نفرین!
انقلاب اسلامی اما اوضاع را عوض کرد
نه اینکه مانند آنچه که بارها در تاریخ اتفاق افتاده سلسله ای رفت و سلسله ای آمد مثلاً قاجاری رفت و پهلوی آمد، نه! تغییر انقلاب اسلامی یک تغییر بنیادین بود: تغییر از حاکمیت اراده یک نفر (سلطان) به حاکمیت اراده مردم!
و ولی فقیه به فرموده امام نه تنها دیکتاتوری نیست بلکه مانع دیکتاتوری است یعنی فلسفه ولایت فقیه حفاظت از جامعه، دیده بانی و هدایت و مانعیت از پیدا شدن فرد یا گروهی است که بخواهند اراده مردم را محدود و اراده خویش را بر مردم حاکم نمایند.
این مردمسالاری دینی که خط روشن و مهم انقلاب اسلامی در کلام امامان انقلاب اسلامی است مسئله ای است که نه بصورت حقیقی توسط خیلی ها فهمیده شد و نه پذیرفته و همین موجب شده تا در بین عموم مردم خوب تبیین نگردیده و حالت ناخودآگاه ذهنیت سلطان خواهی و سلطان بینی و سلطان جویی مردم به بیداری و آگاهی و مسئولیت پذیری عمومی تبدیل نشده و کماکان عده ای دعاگوی سلطان جدید باشند و عده ای نفرین گو!
و در بدترین شکل اعتراضی که عنصر پیشبرنده جامعه به سمت خوبی هاست و در بیداری حاصل از صدا و فریاد و نفس خمینی در دوره پهلوی به شکل انقلاب اسلامی جهت تغییر نوع نظام برآمد امروز هم بدون توجه به اینکه اساسا نظام اسلامی نظام سلطانی نیست و نباید باشد که اعتراضش بصورت انقلاب بخواهد پیش رود باز می بینیم بسیاری اعتراضات به حق و در ذات خود پیش برنده مردم به موضع گیری های تند نسبت به حاکمیت تبدیل شده و در افراطی ترین حالتش خواستار سرنگونی حکومت می شوند...
چرا به اینجا رسیدیم؟
عده ای که به برکت انقلاب اسلامی مصدری برای خدمت (قدرت) یافته بودند یا انقلاب اسلامی را نفهمیدند یا نخواستند قدرتشان با خواست مردم حد بخورد پس در ظاهر شعار اصل بودن مردم دادند و در واقع مردم را از میدانداری انقلاب کنار گذاشتند و اراده محافل خویش را به جای اراده مردم اصل قرار دادند و با این همانی خودشان و نظام اسلامی و ارزش ها هرگونه اعتراض و انتقاد را خفه کردند و برای ذهن های پذیرا و آشنا و طالب، تصویری جدید از سلطنت تصویر کردند تا مردم به میدان امده منقلب شده عصر خمینی دوباره به خانه ها برگردند و امور کشور را به خسروان بسپارند و خسروان صلاح مملکت خویش دانند و نیروهای محفلی هم در جامعه فرهنگ بسازند که هرچه ان خسرو کند شیرین بود و وقتی که کار نابسامان شد و بی مدیریتی و تئوری های وارداتی و پرویی های نجومی زمینه ضربه زدن دشمن را فراهم کرد و مردم را در فشار مضاعف قرار داد آن وقت صاحبان کینه های بدری و خیبری دشمنان انقلاب بر بستر اعتراضات به نابسامانی ها اصل نظام اسلامی و ولایت فقیه را هدف قرار دهد تا موانع حاکم شدن دوباره استعمار نوین جهانی در این کشور تضعیف شود و با از بین بردن نظام مردمسالاری دینی و تجزیه ایران اسلامی و خاموش شدن مشعل بیداری جلوی طلوع خورشید عدالت را بگیرند.
در نظام مردمسالاری دینی مسیر اعتراض، امر به معروف و نهی از منکر است، همان اصل ۸ قانون اساسی و پایه اش احساس واقعی تملک مردم بر کشور و انقلاب است
#