اینبار قلم خودش دستم را میگیرد برای نوشتن رشادت بانویی عظیم در دل جهان
سلام برتو ای پرستار دل های مشوش
سلام ای اسوهی صبر و شکیبایی
سلام ققنوس کربلا
بانویی که اجازه ندادی لحظهای دشمن ترک برداشتن شیشهی شکیباییات را ببیند
خورشید پرتوی سوزان خود را نثار یتیمان کربلا میکرد و تو خود هرچند دل سوختهی غم برادر بودی گرمای عشق را به کودکان کربلا بخشیدی
هرچند چشم شور شامی یلانت را گرفت
اما همچنان مأوای استوار ماندی ای مرحم دل علی
و چه جشنی است در خانهی علی
فرشتگان هل هله کنان دوره کردند فاطمه را
میرسد به گوش پژواک شادیِ حسن و حسین از وجود چُنین خواهری🌸
طهورا گرجی زاده
نمونه دولتی فرهنگ