‼️ 🔵در شهری بسیار زیبا رو بود که (بی غیرت) داشت‼️😳 🔴زن روزی خودش را کرد و به شوهر بی غیرتش گفت:آیا کسی هست که منو ببینه ودر واقع نشه⁉️ 🔴شوهر گفت: بله یک نفر بنام که بسیار انسان ‼️ ♨️زن گفت: حالا ببین چجوری میکنم و در فتنه می اندازمش‼️😐 🔴زن به نزد عبید رفت و را از چهره اش کنار زد ، مثل اینکه تکه ای از در صورت این زن گذاشته بودن و عبید را بسوی خودش دعوت کرد‼️😳 ♨️ گفت...⁉️ 🔴ادامه داستان👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3000238094Cf99aa0bd22