‏‌با ویلچر آوردنش کنار قطعه‌ای که مزار پسرش بود.‌ بخاطر ارتفاع قبرها، نمیشد با ویلچر حرکت کنه.‌ دور دستاش دستمالی پیچید و چهاردست و پا ، با کلی زحمت و نفس نفس و با تمام وجود ، از بین قبرها عبور می‌کرد. به مزار پسرش که رسید، خودش رو انداخت روی قبر و سنگ رو در آغوش گرفت نشر با ذکر 🌹 به .👇👇 Join🔜 @Khatshekan1🙏 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─