با مشغول قدم زدن بودم که یهویی دیدم یه خانومی با دو پسر هیکلی که کنارش ایستاده بودند شروع کرد به داد و فریاد! بس کنید دیگه!!😡 شما آخوندا کنار دریا هم نمیزارید مردم یه بکشن بابا ما میخوایم کنار دریا لذت ببریم همینجا بود که مردم هم آروم آروم دور ما چند طلبه جمع شدند یکی از طلبه ها به من گفت حامد جان ولش کن، نمیخواد سمتشون بری، خطرناکه!! 😡 همینجا بود که دیدم دوتا پسرها جلوتر از مادر اومدن جلو 😳 ✅ ادامه این خاطره رو در کانال زیر بخونید https://eitaa.com/joinchat/181076005Cf4d19f59b1 خاطره در کانال سنجاق شده هست .