غصه دارم که چرا سوز دعـا نیست مرا آمـده و حـال بکا نیست مرا روزگـاری به هـوای همه کـس بال زدم پر پرواز به درگـاه شـمـا نیست مرا معصیت عادت من گشته و حالم خوش نیست لـذتـی در سحـر نافله ها نیست مرا من از این تیرگی باطـن خود دلگیرم روشنی بخش دل و دیده چرا نیست مرا؟ دست من خالـی و هر بار تظاهر کردم کوله باری به جز از کبر و ریا نیست مرا چـه کـنم تا کـه جـوابم نکنـی یا الله بارالها به گمانم که بنا نیست مرا به حسین تو قسم قافیه را باخته ام اقتدایـی به طریق شهدا نیست مرا روزی ام کن سحری گوشه ی بین الحرمین هوسـی جز سفر کـرب و بلا نیست مرا : خـون چرا از دوری خاڪٺ نبارم ڪـربلا مانده ام من بی تو از دنیا چه دارم ڪـربلا گفته‌اند در آسمانها، من ولی از ڪـودڪی در هـوای بـوی خاڪـٺ بیقـرارم ڪـربلا صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام