آدرس ما در ایتا
┏━━━🍃🌺🍃━━━┓
https://eitaa.com/h_emamrezaa
┗━━━🍂━
🔸داستانهای شیرین و مطایبه آمیز در کلام استاد مطهری
✅ تمثیلی جالب از تبانی استعمارگران برای چاپیدن مردم
🔸در فریمان ما - چون مردمش بیشتر دامدار بودند - قصه های عجیبی از هوش گرگها نقل می کردند. چوپانی می گفت که روزی دیدم یک گرگ مثل اینکه مراقب است و می خواهد گوسفندها را ببرد. من به او حمله کردم. دیدم این حیوان می شلد. طمع کردیم که این گرگ را هرطور هست بگیریم. شروع کردیم به دنبال کردن، او هم لنگ لنگان می رفت. همین طور می رفت، همین که ما را خوب از گله دور کرد، یکمرتبه برگشت و مثل تیر خودش را به گله رساند. معلوم شد حقه بازی کرده است!
🔹یا یک گرگ از یک طرف می آید چوپان را دور می کند، آن دیگری از آن طرف حمله می کند گوسفند را می گیرد و می برد و بعد با همدیگر می خورند.
🔸وقتی که گرگهای درنده در عالم درندگی خودشان این مقدار هوشیاری داشته باشند که بتوانند رقابتها را تبدیل به همکاری کنند آیا استثمارگر این قدر هوش و فهم ندارد که وقتی همه شان برای یکدیگر خطر هستند بیایند با هم همکاری کنند برای چاپیدن مردم؟
🔹قضیه آن طبیبی است که به شخصی گفت که عسل و خربزه نخور با همدیگر نمی سازند. او خورد و مریض شد. طبیب گفت: نگفتم اینها با همدیگر نمی سازند؟ گفت: اینها ساخته اند که پدر من را دارند درمی آورند! حالا این استعمارگران عسل و خربزه هایی می شوند که با همدیگر می سازند و این کار را می کنند.
📙 فلسفه تاریخ، ج 3، ص308.