🔰 | 🔻مهمان حسین علیه السلام... ☀️ مجروح شدن بچه ها هم شکل عجیبی داشت. فقط آنهایی که تیر و ترکش خورده اند، می دانند سرب داغ چه دردی دارد. به دلیل شرایط خاص عملیات، خیلی از مجروح ها را نمی‌توانستیم به عقب منتقل کنیم. خدا می‌داند سرمای هوا و گل و لای چسبیده به محل زخم ها و ضعف ناشی از خون‌ریزی، چه بر سر مجروح می آورد! با همه این اوصاف، بچه ها درد را تحمل می کردند و فقط به ائمه اطهار علیهم السلام را صدا می زند‌. کمتر پیش می آید کسی بی قراری کند. یکی از بچه‌های ارپی جی زن، ساعت یازده شب با اصابت گلوله ای از ناحیه شکم مجروح شد. تا صبح نمی‌توانستیم کاری برایش انجام دهیم. تمام شب به خود می‌پیچید‌. ذکر می‌گفت و امام را دعا می‌کرد. صبح که داشتیم‌ به عقب انتقالش میدادیم. رنگ صورتش عوض شد. به زور نفس می‌کشید اما دیگر به خود نمی‌پیچید. لحضه ای ارام گرفت. دهانش رابه زحمت باز کرد. زبانش خشک و ترک خورده بود. اهسته با همان نفس های بریده‌اش‌ گفت: 🚩 [ می‌‌خواستم به کربلات بیام... اما نشد... حالا پیش خودت میام حسین جان!...] دیگر صدایی از او بر‌نخواست. ✍🏼 راوی محمد مهدی مسلمی عقیلی ➕ سنگر خادمین الشهدای استان گیلان 👇 🆔 @RAHIYE_NOOR_GILAN ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄