-هنگام نماز ظهر فرا رسید،
امام به مؤذن خود «حجّاج بن مسروق جعفی» دستور داد تا اذان بگوید،
او اذان گفت،
و چون هنگام اقامه نماز شد،
امام حسین(ع) در حالی که ردائی بر دوش و پیراهنی بر تن داشت
از خیمه بیرون آمد
و پس از حمد و ثنای الهی فرمود:
«اى مردم! اين، عذرى است به درگاه خداوند عزوجل و شما.
من به سوی شما نیامدم تا این که نامه های شما به من رسید
و فرستادگان شما نزد من آمدند
و از من خواستند که به نزد شما آیم
و گفتید که ما امام(ع) نداریم،
باشد که به وسیله من خدا شما را هدایت کند،
پس اگر بر سر عهد و پیمان خود هستید من به شهر شما می آیم
و اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من باز گردم.»
حر و سپاهیانش سکوت اختیار کردند و هیچ نگفتند.