5سالی بود که ازدواج کرده بودم
شوهرم مرد خوبی بود تا توی تصادف فوت کرد من موندم با ترانه 10 ساله
مادرشوهرم مارو از خونش بیرون کرد و هرچی این درو اون در زدم برا اجاره خونه جایی پیدا نکردم
تا اینکه خواهرم گفت بیاین خونه ما طبقه بالامون بشینین اجازه هم ماهی ده تومن بدهاز ناچاری رفتم اونجا و دوشیفت کار میکردم تا هم کرایه خونه رو بدم هم یچیزی پس انداز کنم🥺یشب که از سر کار خسته و کوفته برمیگشتم دیدم شوهر خواهرم هوشنگ آروم از در خونم اومد بیرون، دست و پام شروع کرد به لرزیدن و بدو رفتم تو خونه ، با دیدن دخترم که ...😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbaeبخاطر نداری با بچم بی آبرو شدیم😭😭