💠 | 👇👇👇👇👇 ✍از عطای سلمی- که یکی از مشاهیر اهل حال است- نقل کرده‌اند که او در اوایل، نساجی می‌کرد. روزی یک پارچه درست کرد که به اعتقاد خودش در نهایت محکمی و بی هیچ عیبی بود. پارچه را نزد بزازان برد که بفروشد. آنها قیمتی کمتر از قیمت عطای سلمی برای پارچه قرار دادند و عیب‌هایی گرفتند که هیچیک از عیبها در او پیدا نبود. عطا که این را می‌شنود، شروع می‌کند به گریه کردن! بزاز از گفته خود پشیمان می‌شود و از او عذرخواهی می‌کند و می‌گوید هر قیمت که بگویی می‌دهم. 🔸عطا می‌گوید: گریه من از کمی قیمت نیست؛ بلکه از این است که با وجود سعی و تلاش، پارچه‌ام معیوب است و من از عیب‌های آن غافل بوده‌ام، شاید اعمال من نیز مثل این پارچه معیوب باشد و من از آن غافل باشم... 📚ترجمه ، ص۵۷ ╔══°🍃🙏🍃°══╗ َ⏯ | | | ما را ببینید و بشنوید: 🆔 @RadioPishva ╚═◦「📻」◦══◦🕊◦╝