🀄️ کتاب
#سه_دقیقه_در_قیامت
📨
#قسمت_هجدهم
⭕️ نجات یک انسان
همین طور که با ناراحتی ، کتاب اعمالم را ورق می زدم و با اعمال نابود شده مواجه می شدم ، یکباره دیدم بالای صفحه با خط درشت نوشته شده :
⪻ نجات یک انسان ⪼
خوب به یاد داشتم که ماجرا چیست . این کار خالصانه برای خدا بود . به خودم افتخار کردم و گفتم : خدا را شکر . این کار را واقعاََ خالصانه برای خدا انجام دادم . ماجرا از این قرار بود که یک روز در دوران جوانی با دوستانم برای تفریح و شنا کردن ، به اطراف سد زاینده رود رفتیم . رودخانه در آن دوران پر از آب بود و ما هم مشغول تفریح .
یکباره صدای جیغ یک زن و فریاد های یک مرد همه را میخکوب کرد !😱
یک پسر داخل آب افتاده بود و دست و پا می زد ، هیچ کس هم جرئت نمی کرد داخل آب بپرد و بچه را نجات دهد . 😔
من شنا و غریق نجات بلد بودم . آماده شدم که به داخل آب بروم اما رفقا مانع شدند ! 😒
آنها می گفتند : اینجا نزدیک سد است و ممکن است آب تو را به زیر بکشد و با خودش ببرد . خطرناک است و ....
اما یک لحظه با خودم گفتم : فقط به خاطر خدا و پریدم داخل آب . 🏊♂️
خدا را شکر که توانستم این بچه را نجات بدهم . هر طور بود او را به ساحل آوردم و با کمک رفقا بیرون آمدیم .
پدر و مادرش حسابی از من تشکر کردند . خودم را خشک کردم و لباسم را عوض کردم .
ادامه دارد ....
#نَشـــــــر=صَــــدَقِہ جاریِہ
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
رهایی از گناه
╭┅────────────┅╮
@Rahaie_az_gonah110
╰┅────────────┅╯