🔸ادامه 👇
❕بنابراین علی ع ، نهایت مدارا را با دشمن و مخالفین داشته است و بر خلاف شبهه افکنی معاند ، چنین نبوده است که به صرف مخالفت افراد ، با آنان برخورد کند ، مگر زمانی که مخالف دست به اقدام نظامی زند ، چنان که طبری ، مدارای امام ع را با خوارج ، چنین نقل می کند :
« على عليه السلام روزى براى ايراد سخنرانى بيرون رفت. او در حال سخنرانى بود كه خوارج، در گوشه هاى مسجد، شعار «لا حكم الّا للّه؛ حكمرانى جز براى خداوند نيست!»، سر دادند. على عليه السلام فرمود: «اللّه اكبر! سخن حقّى است كه از آن، باطلْ اراده مى شود. اگر ساكت شوند، با آنان مانند ديگران برخورد مى كنيم، و اگر سخن گويند، با آنان احتجاج مى ورزيم، و اگر بر ما خروج كنند، با آنان پيكار خواهيم كرد».
« أنّ عَليّا خَرَجَ ذاتَ يَومٍ يَخطُبُ، فَإِنَّهُ لَفي خُطبَتِهِ إذ حَكَّمَتِ المُحَكِّمَةُ في جَوانِبِ المَسجِدِ. فَقالَ عَليٌّ: اللّهُ أكبَرُ! كَلِمَةُ حَقٍّ يُرادُ بِها باطِلٌ! إن سَكَتوا عَمَمناهُم ، وإن تَكَلَّموا حَجَجناهُم، وإن خَرَجوا عَلَينا قاتَلناهُم. »
📚تاریخ طبری ، ج 5 ص 72
❕در نقل دیگری آمده است که كثير بن نمر گوید ؛
« در حالى كه در نماز جمعه بودم و على عليه السلام بر منبر بود، مردى به پا خاست و گفت: «لا حكم الّا للّه؛ حكمرانى جز براى خداوند نيست!». مردى ديگر هم به پا خاست و گفت: «لا حكم الّا للّه!». آنگاه خوارج از گوشه هاى مسجد، به پا خاستند. على عليه السلام با دست به آنان اشاره كرد كه بنشينند [و فرمود:] «آرى؛ لا حكم الّا للّه! سخنى كه از آن، باطلْ طلب مى شود. بر پايه حكم خداوند به شما مى نگريم. بدانيد كه براى شما نزد من، سه ويژگى است: تا زمانى كه با ما هستيد،
شما را از مساجد خداوند باز نداريم كه در آن، نام خدا را بر زبان آوريد؛ و تا زمانى كه دستان شما با دستان ماست، شما را از ثروتهاى عمومى محروم نسازيم؛ و با شما پيكار نكنيم، مگر آنكه نبرد كنيد». آنگاه به ادامه خطبه پرداخت. »
« بَينا أنَا في الجُمُعَةِ وعَليٌّ عليه السلام عَلَى المِنبَرِ، إذ قامَ رَجُلٌ فَقالَ: لا حُكمَ إلّا للّهِ. ثُمَّ قامَ آخَرُ فَقالَ: لا حُكمَ إلّا للّهِ، ثُمَّ قاموا مِن نَواحِي المَسجِدِ، فَأَشارَ إلَيهِم عَليٌّ عليه السلام بِيَدِهِ: اجلِسوا، نَعَم لا حُكمَ إلّا للّهِ، كَلِمَةٌ يُبتَغى بِها باطِلٌ، حُكمَ اللّهِ نَنظُرُ فيكُم، ألا إنَّ لَكُم عِندي ثَلاثَ خِصالٍ: ما كُنتُم مَعَنا لا نَمنَعُكُم مَساجِدَ اللّهِ أن تَذكُرُوا !فيهَا اسمَ اللّهِ، ولا نَمنَعُكُم فَيئا ما كانَت أيديكُم مَعَ أيدينا، ولا نُقاتِلُكُم حَتّى تُقاتِلوا. ثُمَّ أخَذَ في خُطبَتِهِ . »
📚السنن الكبرى: ج 8 ص 319 ح 16763، تاريخ الطبري: ج 5 ص 73 _ الكامل في التاريخ: ج 2 ص 398، البداية والنهاية: ج 7 ص 285
❕در نقل دیگری آمده است ؛
« مردى، مردى [ديگر] را نزد على عليه السلام آورد و گفت: اينان، تو را دوزخى مى انگاشتند! سپس فرار كردند. و اين [مرد] را گرفتم. علی ع فرمود: «آيا بكُشم آنكه را با من پيكار نكرده است؟».
« جاءَ رَجُلٌ بِرِجالٍ إلى عَليٍّ فَقالَ: إنّي رَأَيتُ هؤلاءِ يَتَوَعَّدونَكَ، فَفَرّوا و أخَذتُ هذا، قالَ: أفَأَقتُلُ مَن لَم يَقتُلني؟ »
📚المصنّف ابن أبي شيبة ، ج 8 ص 614 ح 147، كنز العمّال: ج 11 ص 319 ح 31616.
❕آنچه هم که معاند از کلام آقای جعفریان به آن استناد کرد ، که علی ع خانه جریر بن عبدالله را آتش زد به صرف این که با علی ع مخالفت کرده بود و از ایشان جدا شده بود ، قابل استدلال نیست ، زیرا مستند کلام آقای جعفریان ، سخن ابن ابی الحدید معتزلی سنی مسلک است که می گوید ؛
« قَالُوا وَ كَانَ الْأَشْعَثُ بْنُ قَيْسٍ وَ جَرِيرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْبَجَلِيُّ يُبْغِضَانِهِ، وَ هَدَمَ عَلِيٌّ دَارَ جَرِيرٍ. » « گفته اند كه: اشعث بن قيس كِنْدى و جرير بن عبد اللّه بَجَلى، على عليه السلام را دشمن مى داشتند و على عليه السلام خانه جرير بن عبد اللّه را خراب كرده است . »
📚شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 4 ص 74
❕این کلام ، نقل خود ابن ابی الحدید است که بدون آنکه سند قابل قبولی بر گفتارش ارائه دهد ، این کلام را بیان می کند ، کلامی که بر خلاف سیره امیر مومنان ع در برخورد با مخالفین است که چون سند صحیحی ندارد ، قابل اعتماد نیست و مردود محسوب می شود .
#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما
ipasookh.ir