پاسخی به وهابی پیرامون سخن گفتن الاغ در کتاب کافی شریف 🤔 ❓آنگاه که «حضرت الاغ»، از جمله راویان اصول کافی می‌شود أن أمير المومنين قال إن ذلك الحمار كلم رسول الله ﷺ فَقَالَ : بأبي أنت وأمي إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِيهِ أَنَّهُ كَانَ مَعَ نُوحٍ فِي السَّفِينَةِ فقام اليه نوح فمسح على كفله ثم قال يخرج من صلب هذا الحمار حمار يركبه سيد النبيين وخاتمهم فالحمد لله الذي جعلني ذلك الحمار. ✍ اميرالمؤمنين فرمود : اين الاغ با پيغمبر ﷺ به سخن درآمد. الاغ فرمود : پدر ومادرم قربانت! پدرم برایم حدیث گفت که او از پدرش و او از جدش و او از پدرش نقل كرد كه آن الاغ، با نوح در كشتى بوده ونوح برخاسته ودست به كفل او كشيده وگفت : از پشت اين الاغ، الاغى آيد كه سيد وآخرین پيغمبران بر آن سوار شود. خدا را شكر كه مرا همان الاغ قرار داد. ▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬▭▬ ⭕️ متوسط عمر یک الاغ، حداکثر 50 سال است. چطور با سه چهار واسطه، به حضرت نوح رسید؟ ❗️❗️ 💠💠 👌صحبت کردن و تکلم یک حیوان به قدرت الهی امری غیر ممکن نیست , چرا که ما می بینیم که خداوند در قرآن از سخن گفتن سلیمان نبی علیه السلام با هدهد و سخن گفتن مورچگان پرده برداری می کند : ( نمل 18 _ 20 ) ❕در روایات اهلسنت هم می بینیم که الاغ پیامبر گرامی سخن می گفت , چنان که نقل می کنند : " هنگامي كه رسول خدا خيبر را فتح كرد چهار كنيز چاق و چهار كنيز لاغر و نيز ده پيمانه طلا و نقره و الاغي بسته شده در زنجير به دست آوردند ؛ آن حضرت با الاغ به گفتگو پرداختند و الاغ نيز جواب داد ! رسول خدا فرمود: اسمت چيست؟ گفت: يزيد بن شهاب، خداوند از نسل جد من شصت حمار ديگر خلق كرد كه فقط پيامبران بر آن ها سوار شدند و من از شما توقع دارم كه بر من سوار شوي؛ چرا كه از نسل جد من كسي غير از من و از انبياء نيز جز شما باقي نمانده است، من پيش از شما مال مرد يهودي بودم، كه از روي عمد او را بر زمين مي زدم ! او نيز شكم مرا به دردآورده و به پشتم مي زد. رسول خدا فرمود: پس تو يعفور هستي ، اي يعفور ! حمار گفت: بلي ، رسول خدا فرمود: آيا به جنس مؤنث تمايل داري؟ يعفور گفت: خير !پس رسول خدا در هنگام نياز سوار او مي شد، و هر وقت كه از پشت او پايين مي آمد، او را به خانه مردم مي فرستاد، او در خانه را با سرش مي كوبيد و به آن شخص اشاره مي كرد كه پيش رسول خدا برود . وقتي رسول خدا از دنيا رفت، نزديك چاهي كه متعلق به هيثم بن تيهان بود، آمد و خود در آن به خاطر ناراحتي براي رسول خدا انداخت و همان چاه قبر او شد. " "لما فتح رسول الله صلي الله عليه وسلم يعني خيبر أصاب أربعة أزواج ثقال أربعة أزواج خفاف وعشر أواقي ذهب وفضة وحمار أسود مكبلا قال فكلم رسول الله الحمار فكلمه الحمار فقال له النبي صلي الله عليه وسلم ما اسمك قال يزيد بن شهاب أخرج الله عز وجل من نسل جدي ستين حمارا كلهم لم يركبهم إلا نبي قد كنت أتوقعك أن تركبني لم يبق من نسل جدي غيري ولا من الأنبياء غيرك .... " 📚تاريخ مدينة دمشق وذكر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج4، ص 232 _ البدایه و النهایه ج 6 ص 151 _ لسان المیزان ج 5 ص 376 _ الخصائص الکبری , سیوطی , ج 2 ص 107 👌همینطور علمای اهلسنت نقل می کنند که سوسمار با پیامبر گرامی به عربی فصیح سخن می گفت , چنان که می آورند : " اعرابی سوسمار را از انبان خويش بيرون آورده و در برابر رسول خدا به زمين افكند و اضافه كرد: اگر اين سوسمار ايمان بياورد، من هم ايمان مى‏آورم. در اين هنگام، رسول خدا خطاب به سوسمار فرمود: اى سوسمار! سوسمار به زبان عربى فصيحى كه همگان مى‏شنيدند گفت: لبّيك و سعديك! اى زيور مردمى كه در روز رستاخيز سر از خاك برمى‏دارند. رسول خدا از وى پرسيد: چه كسى را مى‏پرستى؟ در پاسخ گفت: خدائى را كه عرشش در آسمان و سلطنتش در روى زمين و رازش در دريا و رحمتش در بهشت و شكنجه‏اش در دوزخ است. رسول خدا از وى پرسيد: من كيستم؟ گفت: شما رسول پروردگار جهانيان و خاتم پيغمبران هستيد. كسى كه شما را به پيغمبرى تصديق كرد، رستگار گشت و كسى كه شما را تكذيب كرد، زيانبار گرديد. باديه‏نشين كه اين گفتگو را شنيد، گفت: من ايمان آوردم و از اين پس هيچگونه نيازى به معجزه و خارق العاده‏اى ندارم و راه ديگرى، جز راه شما، نخواهم پيمود! " ... فقال رسول اللّه یا ضب فاجابه الضب- بلسان عربى مبين يسمعه القوم جميعا- لبيك و سعديك يا زين من وافى القيامة، قال: من تعبد يا ضب؟ قال: الذى فى السماء عرشه و فى الأرض سلطانه، و فى البحر سبيله، و فى الجنة رحمته، و فى النار عذابه قال: فمن أنا يا ضب؟ قال: أنت رسول رب العالمين، و خاتم النبيين، و قد أفلح من صدقك، و قد خاب من كذلك، قال الأعرابى: لا أتبع أثرا بعد عين ..." 📚کنزالعمال ج ١٢ ص ٣٥٦ _ تاریخ مدینه دمشق ج ٤ ص ٣٨٣ _ البدایه و النهایه ج ٦ ص ١٦٥ _ دلائل النبوه ج ٦ ص ٣٧ 💠ادامه 👇