▫️ادامه 👇 ❕به بیان دیگر : 👌در تفسير معناى «كلام الله» و سخن گفتن خداوند، اختلاف شديدى در ميان مسلمانان بروز و ظهور نموده، و هر گروهى تفسيرى براى آن ذكر كرده‏اند: جمعى از حنبلى‏ها گفته‏اند: كلام اللّه مركب از حروف و اصوات است، و اينها قائم به ذات او و قديم است! سپس بر اين گفتار بى‏معناى تا آنجا اصرار ورزيده‏اند كه گفته‏اند جلد و غلاف قرآن نيز قديم و ازلى است، تا چه رسد به نقوش قرآن.... ❗️به هر حال در اينجا چند مطلب است كه همه از واضحات است و به نظر نمى‏رسد جاى گفتگو در آن باشد: ▫️1. خداوند قادر است بر اين‏كه امواج صوتى را در فضا بيافريند، و اين امواج را به گوش انبياء و پيامبرانش برساند، و پيام خود را از اين طريق به آنها ابلاغ كند، آنچنان كه قرآن در مورد تكلم با موسى بن عمران عليه السلام در وادى ايمَن گواهى‏ مى‏دهد كه امواج صوتى در آن درخت مخصوص ايجاد شده و موسى عليه السلام را به سوى خود فرا خوانده است. ▫️2. «تكلّم» به معناى سخن گفتن با زبان و از طريق تارهاى صوتى از عوارض جسم است و درباره خداوند كه منزّه از جسم و جسمانيت است مفهوم ندارد، جز از طريق ايجاد امواج صوتى در اجسام كه در بالا اشاره شد. ▫️3. قرآن مجيد كه در دست ما است همين الفاظ و حروف است كه گاهى در قالب سخن، و گاه در قالب كتابت ظاهر مى‏شود، و بدون شك هر دو از حوادث است، و اين‏كه بعضى گفته‏اند اين الفاظ و نقوش، قديم است و حتّى جلد و غلاف قرآن را بايد ازلى دانست از خرافاتى است كه لايق بحث نيست. و ظاهراً كسانى كه قائل به قديم بودن كلام اللّه شده‏اند از اينجا بوده است كه از يك‏سو قرآن مجيد يكى از صفات خدا را تكلّم ذكر كرده، و به قرآن كلام اللَّه گفته شده، و از سوى ديگر، خدا وجودى است ازلى، پس صفات او نيز بايد ازلى باشد، و در اينجا نتيجه گرفته‏اند كه تكلم خدا ازلى است. آنها به خاطر ضعف معلوماتشان نتوانسته‏اند ميان صفات ذات و صفات فعل تفاوت بگذارند، آنچه ازلى است صفات ذات است، مانند علم و قدرت ولى صفاتى كه عقل ما به خاطر صدور افعالى از خداوند براى ذات پاك او انتزاع مى‏كند، امورى حادث‏اند، زيرا اين صفات قائم به ذات خدا نيست بلكه انتزاعات عقلى است كه از ملاحظه افعال او حاصل مى‏شود. به تعبير ديگر بدون شك خداوند افعالى دارد كه حادث است، مانند خلقت‏ آسمان و زمين و آفرينش آدم، و مسأله رزق و روزى و بخشش گناه بندگان و ارسال پيامبران و رسولان، هنگامى كه عقل صدور اين افعال را از خود مى‏بيند صفاتى همچون خالق و رازق و غافر را براى خداوند انتخاب مى‏كند و مسلماً قبل از اين‏كه خدا موجودى بيافريند يا روزى دهد يا مشمول مغفرت خود سازد اين اوصاف صدق نمى‏كرد (البتّه قدرت بر اين امور داشت، ولى بحث از قدرت نيست، بلكه سخن از خود اين افعال است). بنابراين حساب اين اوصاف كه صفات فعل ناميده مى‏شود از صفات ذات كه قائم به ذات پاك پروردگار، بلكه عين ذات او است، جدا مى‏باشد، و عدم درك اين واقعيت، طرفداران قديم بودن كلام اللَّه را به مطالب مضحكى مانند قديم بودن جلد و غلاف كشانيده است. " 📚پيام قرآن، ج‏4، ص: 430 ❕این نکته در روایات اهلبیت علیهم السلام هم مورد بیان قرار گرفته است . در روايتى كه شيخ طوسى در امالى از ابوبصير از امام صادق عليه السلام نقل كرده است، امام ع فرمود: «لَمْ يَزَلِ اللَّهُ جَلَّ اسْمُهُ عالِماً بِذاتِهِ، وَ لا مَعْلُوْمَ، وَ لَمْ يَزَلَ قادِراً بِذاتِهِ وَ لا مَقْدُوْرَ، قُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ، فَلَمْ يَزَلَ مُتَكَلِّماً؟ قالَ: الْكلامُ مُحْدثٌ كانَ اللَّهُ عَزَّوَجَلّ لَيْسَ بِمُتَكَلَّمٍ ثُمَّ احْدَثَ الْكَلامَ!» «خداوند هميشه بالذات عالم بود در حالى كه معلومى وجود نداشت، و بالذات قادر بود در حالى كه مقدورى نبود. ابو بصير مى‏گويد: گفتم فدايت شوم، آيا خداوند هميشه موصوف به صفت متكلم بوده؟ فرمود: كلام، موضوع حادثى است خداوند متعال وجود داشت و متكلم نبود، سپس كلام را آفريد»! 📚امالی طوسی ص 168 ❕همين حديث را مرحوم كلينى در كافى با مختصر اضافاتى نقل كرده و در ذيل‏ آن صريحاً آمده است: «انَّ الْكَلامَ صِفَةٌ مُحْدَثَةٌ لَيْسَتْ بِازَليَّةٍ، كانَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ وَ لا مُتَكَلِّمَ»: «كلام و سخن گفتن، صفت حادثى است و ازلى نيست، خداوند متعال از ازل بوده و متكلمى وجود نداشت» 📚الکافی ج 1 ص 107 👌اين عبارت به وضوح فرق ميان صفات ذات و صفات فعل را بيان مى‏كند، صفات ذات همچون علم و قدرت است كه از ازل بوده، و نيازى به وجود مخلوقات ندارد، امّا صفات فعل صفاتى است كه بيرون ذات خدا است و عقل اين صفات را به هنگام صدور افعالى از خداوند انتزاع كرده و به او نسبت مى‏دهد مانند خالق و رازق، صفت تكلّم نيز در زمره همين صفات است چون نوعى  حركت مى‏باشد و مى‏دانيم حركت در ذات خداوند راه ندارد. " 📚پیام قرآن ج 4 ص 435 @Rahnamye_Behesht ipasookh.ir