آمده بودند برای آن که بروند اما افسانه‌های رفتن بسیار عجیب‌تر از ماندن بود، قصه‌های ما از همان روزی شروع شد که قرار شد آتش قاضی باشد و سربلند از آن بیرون بیاییم. از فراز قرن‌های گذشته تا امروز و از قله‌های بودن عبور کردیم و به امروز رسیدیم.‌ در روزگاری که جنگ بر ما تحمیل شد، در روزگاری که قافیه‌ها را باختیم تا راه رفتن ردیف شود، به اندیشه پاک جهان رفتیم و جان باختیم تا ایران ما بماند... این راهی است که سرنوشت ما است باید ادامه پیدا کند... تاریخ ما را با خون نوشته‌اند و مرزهای پر از مهر ما یادگارهای خونینی از جنس عشق در خود دارد...