✅سکونی می گوید :
بر حضرت جعفر بن محمد(علیهما السلام) وارد شدم، در حالی که ناراحت و پریشان بودم، امام(علیه السلام) به فرمود :
ای سکونی! سبب ناراحتیت چيست؟
گفتم : دختری برايم متولد شده است!
حضرت(ع) فرمود :
«يَا سَكُونِيُّ! عَلَى اَلْأَرْضِ ثِقْلُهَا وَ عَلَى اَللَّهِ رِزْقُهَا تَعِيشُ فِي غَيْرِ أَجَلِكَ وَ تَأْكُلُ مِنْ غَيْرِ رِزْقِكَ!»
♦️ای سکونی! سنگينى دخترت بر زمين و روزى او به عهده خداوند است؛ او در غير زندگى تو زندگى مى كند و جز روزى تو بهره مى بَرد.
سكونى می گويد : به خدا سوگند! سخن ایشان غم را از من زدود.
سپس فرمود : نام دخترت را چه گذاشته ای؟
گفتم : فاطمه!
حضرت(علیه السلام) به ياد مظلوميّت جدّه مظلومه اش حضرت فاطمه(سلام الله علیها) افتاد و فرمود : آه! آه! سپس دست مبارك را بر پيشانى گذاشت و فرمود :
«أَمَّا إِذَا سَمَّيْتَهَا فَاطِمَةَ فَلاَ تَسُبَّهَا وَ لاَ تَلْعَنْهَا وَ لاَ تَضْرِبْهَا»
♦️پس وقتی که نام او را فاطمه نهادی، به او بدگويی مکن و او را نفرین مکن و او را مزن.(۱)
📚منبع :
۱)الكافی شیخ کلینی، ج۶، ص۴۸
🔊قرارگاه رسانهای مجازی «رسام»
🆔
@Rasssam