کار هر شبش بود. با اینکه از صبح تا شب کار و درس و فعالیت می‌کرد نیمه‌های شب بلند می‌شد نماز شب می‌خواند یک شب به او گفتم: یکم استراحت کن،دخسته‌ای با همون حالت خاص خودش گفت: تاجر اگر از سرمایه‌اش خرج کنه بالاخره ورشکست میشه، باید سود به دست بیاره تا زندگیش بچرخه. ما هم اگه قرار باشه نماز شب نخونیم ورشکست میشیم..!