🍁✨🍁✨🍁✨
✨🍁✨🍁✨
🍁✨🍁✨
🍁✨✨
🍁
#در_پــی_کشف_تو"
🌱
#پارت۳۴
مامان _ ازش پرسیدم همه خوبن تازه خودشم کنکور قبول شده
_ حالا چی قبول شده ؟
مامان _ میگفت الهیات دانشگاه قم قبول شده ..
_ قم قبول شده ؟
مامان _ اره
شوکه شدم قم قبول شده یعنی .....قراره بیاد اینجا درس بخونه ... پس وقت وصال تموم شده .. به سمت اتاقم رفتم
_ اها ..خب موفق باشه
مامان _ دیگه چه خبر پسرم ...
بعد از حرف زدن با مامان و قطع کردن تماس روپوشم را در آوردم و کیفم را برداشتم و از بیمارستان بیرون اومدم و به سمت ماشین رفتم ...حرکت کردم، عصر بود و آسمان حال و هوای غروب را داشت .
ماشین را به سمت حرم حضرت معصومه روندم تا به نماز جماعت در اونجا برسم ..
`
* به روایت منصوره *
کم کم ماه مهر داشت میومد و منم بلاخره گواهی نامه ام را گرفتم ....
روز موعود رسید ، از مادر جان و پدر جان و بقیه خداحافظی کردم و به مامان قول دادم وقتی رسیدیم حتما زنگ بزنم ....پدر هم با من میومد تا خیالش راحت شه
چمدونم را پدر برداشت و منم ساک هایم را برداشتم و به سمت پارکینگ حرکت کردیم .. پدر رفت سمت یک ماشین که ۲۰۶ مشکی بود گفت سوار شو .. با تعجب نگاه کردم
مگه این ماشین مال پدره ؟ کی خریده !
_ بابا این ماشین ...
پدر_ مال توئه
با ذوق گفتم :
_ واقعااااا
پدر تک خنده ای کرد ..☺️
پدر _ اره ..مبارکت باشه ..حالا بشین که بریم دیر شده
_ ممنون بابا
سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم ..بعد چند دقیقه جلوی راه آهن بودیم پدر ماشین را تحویل داد تا درقم تحویل بگیریم و بعد در صف رفتیم تا رسیدیم به قطار و سوارشدیم ..
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
حتی اگر خیال منی ، دوستت دارم ❤️
نویسنده:@𝓀𝒽𝒶𝒹𝒶𝓂 𝑒𝓁𝓏𝒾𝓃𝒶𝒷