🍁✨🍁✨🍁✨ ✨🍁✨🍁✨ 🍁✨🍁✨ 🍁✨✨ 🍁 🌱 چون گفت صحبت مهمی داره نتونستم نه بیارم تقریبا می شناختمش می دونستم وقتی میگه مهم یعنی واقعا صحبت مهمیه .. _ باشه میخواستم بگم چجوری میخوام پیداتون کنم که دیدم رفت سمت میز کنار تخت و برگشت سمتم .. اشاره کرد به میز و گفت : نیما _ در برگه ی ‌روی میز شماره ی منه اگر پیدا نکردمتون تماس بگیرید ...هر چند که نیازی نیست چون من راحت پیداتون می کنم ... و رفت ... چجوری میخواست من پیدا کنه اونم بین این همه آدم تو جمکران ...هنوز حرفش تو سرم اکو می شد .. " هر چند که نیازی نیست چون من راحت پیداتون می کنم " رفتم و برگه را برداشتم و به سمت بچه ها رفتم ..
`
` * به روایت نیما * خوشحال شدم که قبول کرد ....وقتی امروز دیدمش یقین پیدا کردم که حتما باید بهش بگم ، باید بهش بگم برام مهمه و وقتی گفتم صحبت مهمی دارم قبول کرد ... خداروشکر کردن ، شمارم و که از قبل نوشته بودم روی میز گذاشتم و بهش گفتم نیازی نیست و به راحتی پیداش می کنم درسته من اونو شناختم با تمام ویژگی هایی که داشت😊 هر روز با عشق صبر می کردم تا بتونم لیاقتش را پیدا کنم ، بعد یه سال که درسم تموم شد به ایران اومدم و دوباره کلاس اعتقادات شرکت کردم و در اونجا کلی مطلب یاد گرفتم ..هر روزی که استاد اخلاقم درباره ی مهربانی ، گذشت و فداکاری صحبت می کرد یاد کارای منصوره میفتادم و بیشتر بهش علاقه مند میشدم اما صبر کردم تا لیاقتش را داشته باشم و بعد برم خواستگاری ... در این زمان که صبر کرده بودم و تلاش برای یادگیری ارزش های منصوره .. ✨ عاشق کسی شدم که دنیام را ساخته .. ✨ کسی راشناختم که وجودش آرامش بخش انسان هاست.. ✨ کسی را شناختم که مرا به وجود آورده و در آخر به سوی خودش برمی گردم .. ✨ کسی را شناختم که نور عشق را در وجودم پرورش داد و قلبم را طراوت و تازگی بخشید.. ✨ درسته من در واقع عاشق خدا شده بودم ، کسی که تونسته بودم در قلب و وجود منصوره کشف کنم ....خدا ...بود ♡ و این بزرگترین کشف من بود که باعث اون منصوره شد یعنی ❤️ خدا❤️.. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ای یار اسم حک شده بر قلبت را دیدم :" خدا " نویسنده:@𝓀𝒽𝒶𝒹𝒶𝓂 𝑒𝓁𝓏𝒾𝓃𝒶𝒷