رفیق شهیدمෆ࿐•°|ོ
#ارسالی_از_کاربر 🌷صدای روح‌الله در عمق وجودش پیچید: +زینب اگه رفتیم کربلا حاضری حلقه‌ هامون رو بن
محمد حسین اهل خوشحال ڪردن و سورپرایز کردن بود😍 نامزدے ما هم شیرینے خاصی داشتـــ.😋 4 ماه دوست‌داشتنے!💞 دائماً حسین‌آقا سورپرایزم می‌کرد😌 مثلاً تماس مے‌گرفتم و با حالت دلتنگے‌ می‌پرسیدم «آخر هفته تهران می‌آیی؟» می‌گفت «باید ببینم چه می‌شود!» چند ثانیه بعد ، آیفون به صدا در می‌آمد و حسین‌آقا پشت در ایستاده بود!😅 یادم هست یڪ‌بار دیگر می‌خواستم برای خرید به بیرون بروم پول نداشتم هرچه فکر کردم چه کنم، به نتیجه‌ای نرسیدم! 😞 از طرفی... خجالت می‌کشیدم از پدر و مادرم پول بخواهم. نشستم به مطالعه اما تمام فکرم به خرید بود. مشغول ورق ‌زدن کتابم بودم که دیدم 30 هزار تومن پول لاے آن استـــــ!😅😍 از پدر و مادرم سوال کردم که آنها پول برایم گذاشته‌اند؟ گفتند نه! 🤔 مامان گفت «احتمالاً کار حسین‌آقاست!» خریدم را انجام دادم و بعداً هرچه تماس گرفتم و از او پرسیدم، طفره می‌رفت😄👌 می‌گفت «نمی‌دونم! من؟ من پول بگذارم؟»🤔 حتی این مدل کارها را برای خانواده‌ام هم انجام می‌داد عادتی که بعدها هم ترک نشد... ❀❀ @Refighe_Shahidam313 ┄┅═❁✌️💑💍💑✌️❁═┅┄