از شهدای دفاع مقدس، شهید عباس بابایی را الگوی خود قرار داده بود. گاهی به قزوین سفر میکرد تا سر مزارش برود و کتابهای زیادی دربارۀ این شهید خریده بود و مطالعه میکرد. دوست داشت مثل او زندگی کند و شهید بشود. به عشق او دنبال خلبانی رفت و میگفت رؤیای اصلی من این است که خلبان شوم و با هواپیمای پر از مهمات به قلب تلآویو بزنم.
به خاطر مشکلی که در فیزیک پاهایش بود، نتوانست خلبانی را ادامه بدهد؛ اما احساس مبارزهجویی و شهادتطلبیاش نهتنها کمتر نشد، بلکه شدت بیشتری پیدا کرد. از الگوهای دیگرش، شهید آوینی و شهید چمران بودند. پوستر جملات آنها را در اتاقش نصب کرده بود تا همیشه جلوی چشمانش باشد. دربارۀ آنها مطالعه داشت و کتابهای زیادی مهیا میکرد و میخواست سبک زندگیاش را به آنها نزدیک کند.
***
از اینکه من پدرش بودم و از میان شغل کارگری و ساده زیستی من به این مرحله رسیده بود، هیچوقت ندیدم شکایت کند. و حتی گاهی خودم در مسائل زندگی، اگر کم میآوردم به من دلداری میداد و میگفت که سخت نگیرم و قناعت کنم. اگر بیشتر میخواهم باید بیشتر تلاش کنم. من هم میگفتم بیشتر از این چهکار میتوانم بکنم. میخندید و میگفت:«راهش را باید پیدا کنی!»
خیلیها ممکن است به خاطر سن کم پسرم بگویند جوگیر شد و از روی هیجان برای دفاع از حرم رفت تا به شهادت رسید؛ اما هرگز اینطور نبوده و نیست. او با شناخت کامل رفت؛ یعنی میدانست کجا میرود، برای چه میرود و چرا میرود! حداقل یک سال و نیم آموزش دید، دورههای تخصصی گذراند و بدون برنامه اقدام نکرد. کسی که برای رفتن به سوریه و حتی رسیدن به آرزویش، محل شهادتش را کرانۀ باختری انتخاب میکند، با برنامهریزی و هدف پیش میرود، هیجانی وارد جنگ نمیشود.
به نقل از مادر و پدر شهید
بریدهای از کتاب «مسافر آبان»؛ زندگی و خاطرات جوانترین دانشجوی مدافع حرم، شهید سید مصطفی موسوی (صفحات ۲۳ و ۵۱ )
تهیه و تدوین: گروه تحقیقاتی احیاء
ناشر: دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها)
جهت تعجیل در فرج آقا
#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄