💚🦋 روز هشتم غزلی عشق مرا می‌چیند سفره را گوشه‌ی ایوان طلا می‌چیند از همین اول صبح نیت مشهد کردم نام سلطان دلم را به زبان آوردم شورعشقی به‌دلم ریخت، غمی پیرم کرد یارضا گفتم و این اسم نمک‌گیرم کرد هشتمین روز؛ قرار از دل ما می‌گیرد سحر، عطرحرم و صحن‌وسرا می‌گیرد هشتمین روز هوای دل‌مان بارانی است مشهد و کرب‌وبلا هردو حرم مهمانی است سحر هشتم ماه رمضان، درسفرم بین اربابم و سلطان خودم دربه‌درم هم سر سفره سلطان دوعالم هستیم هم پریشان شب هشت محرم هستیم هم علی اکبریم هم رضوی، حیرانم کفتر بام حسین و حرم سلطانم