#قسمتششم
🌀خواهراش بودن اعتکاف ،وقتی میخواست بره دنبالشون به پدرش گفت: کارت عابربانک رو بده برای آبجیها یه شاخه گل بگیرم.
🌀به
#زکریا گفتم: چرا کل حقوقت رو میدی به پدرت که حالا برای خریدن یه شاخه گل از پدرت پول بگیری؟؟
🌀 گفت: من توی طول هفته نیستم
خرجمون هم یکیه
پدر نیاز هم داشته باشه به من نمیگه
یعنی نمیخواست غرور پدرش رو به خاطر خواهش پول بشکنه
🌀عروسی دعوت بودیم
قرار بود با ماشین
#زکریا بریم
دخترها پشت نشسته بودن
تا
#زکریا تو ماشین نشست و از آینه اونها رو دید ، گفت: من شما رو نمیبرم!!
🌀گفتیم : چرا؟؟؟
گفت: پرسیدن داره؟؟؟
یا میرید بالا آرایشتون رو پاک میکنید یا من نمیبرمتون
توی خونه
توی مجلس زنونه
پیش شوهراتون
هر کاری دوست داشتید بکنید
ولی توی کوچه و خیابون نه!!!!
🌀اصرار هیچ فایدهای نداشت
یکی یکی از ماشین پیاده شدن و رفت آرایششون رو پاک کردن.
@Revayate_ravi