🌀خواهراش بودن اعتکاف ،وقتی می‌خواست بره دنبالشون به پدرش گفت: کارت عابر‌بانک رو بده برای آبجی‌ها یه شاخه گل بگیرم. 🌀به گفتم: چرا کل حقوقت رو میدی به پدرت که حالا برای خریدن یه شاخه گل از پدرت پول بگیری؟؟ 🌀 گفت: من توی طول هفته نیستم خرجمون هم یکیه پدر نیاز هم داشته باشه به من نمیگه یعنی نمی‌خواست غرور پدرش رو به خاطر خواهش پول بشکنه 🌀عروسی دعوت بودیم قرار بود با ماشین بریم دخترها پشت نشسته بودن تا تو ماشین نشست و از آینه اونها رو دید ، گفت: من شما رو نمی‌برم!! 🌀گفتیم : چرا؟؟؟ گفت: پرسیدن داره؟؟؟ یا میرید بالا آرایشتون رو پاک می‌کنید یا من نمی‌برمتون توی خونه توی مجلس زنونه پیش شوهراتون هر کاری دوست داشتید بکنید ولی توی کوچه و خیابون نه!!!! 🌀اصرار هیچ فایده‌ای نداشت یکی یکی از ماشین پیاده شدن و رفت آرایششون رو پاک کردن. @Revayate_ravi