~🕊 ⚘دستش‌خالےبود!! پرسیدم: «ساعتت‌کو؟» خیلےبے‌تفاوت‌گفت: «یکےازبچہ‌ها‌ازش‌خوشش‌اومد، گرفت‌نگاهش‌کنہ‌گفتم‌مالہ‌خودت..» ⚘حرصم‌گرفت..!. گفتم: «علےاون‌کادوی‌سرعقدمون‌بود! تبرک‌مکہ‌بود! بنده‌خدابابا.. باچہ‌ذوق وشوقےبرای‌دامادش‌گرفته‌بود..، رادوی‌اصل‌بود...» سَری‌تکان‌دادوگفت: «اینقدازاین‌ساعت‌ها‌باشه ومانباشیم.. تاتوانےدلےبہ‌دست‌آور...» ✍🏻بہ‌ روایٺ‌ همسر ♥️🕊 کانال جذاب ریحانه زهرا✨♥️ 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻 『@Reyhaneh_Zahra_80