روایتی شنیدنی در دل اغتشاشات تریبون آزاد شروع شده بود و ما دیر رسیدیم. پنج، شش نفری هم صحبت کرده بودند. بیرون دانشکده روی چمن‌ها یک تریبون و میکروفون گذاشته بودند. جمعیت دختر و پسر روی چمن‌ها نشسته بودند و دور تا دور هم تعدادی ایستاده بودند یکی از اساتید هم مدیریت زمان‌بندی‌ها و چک کردن کارت دانشجویی‌ها را به عهده داشت. وقتی ما رسیدیم یکی از بچه های طرف ما مشغول حرف زدن بود و می‌گفت: من حرفم اینه، الان فقط ۱۴ درصد از اون‌هایی که به رأی دادن زنده هستن. آقا ما چیزی که دو نسل قبل انتخاب کردن رو نمی خوایم، جمهوری اسلامی نمی‌خوایم؛ ما می‌خوایم همین لحظه صدای سوت و کف بلند شد ما می‌خوایم در مورد حکومت کشورمون خودمون تصمیم بگیریم. حداقل یکم متمدن باشید؛ اگه نمی‌تونید اداش رو در بیارید کتابی زیبا که روایتگر آزادی واقعی زن را بیان می کند.. این کتاب برای هدیه دادن عالیه 🌺✨🌺