! هنگامی که ابومسلم خراسانی وارد مرو شد، از مردمش پرسید: آیا در سرزمین شما حکیمی وجود دارد؟ گفتند: آری! فلان شخص مجوسی مرد حکیمی است. ابومسلم دستور داد او را به حضور بیاورند. وقتی حکیم آمد، ابومسلم از وی پرسید: چرا خودت را ملقب به «حکیم» ساخته ای؟ حکیم گفت: برای این که خدایی دارم که هر بامداد آن را زیر پای خود می‌گذارم! ابومسلم که از منظور او اطلاع نداشت، دستور داد گردن او را با شمشیر بزنند. مجوسی گفت: ای امیر! آرام باش تا منظورم را بگویم؛ مگر نه این است که شما در قرآن خود، چنین تلاوت می‌کنید: «أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ » ابومسلم گفت: آری، چنین آیه ای را خوانده ام. حکیم گفت: من هر روز هوای نفسم را پایمال می‌کنم تا بر من چیره نگردد. ابومسلم پاسخ او را پسندید و گفت: جواب درستی بیان کردی. [2]: کشکول شیخ بهایی 191/2 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•