با خودت درگیری، ذهنت آشفته‌ست، می‌ترسی و نگرانی، نمی‌دونی چیکار کنی، نمی‌تونی درست و غلط رو از هم تشخیص بدی، از آینده خبر نداری، نمی‌دونی قراره چی پیش بیاد و از وضعیت الآنت ناراحتی. با خودت می‌گی: «نکنه تو همین وضعیت بمونم و رشد نکنم؟ نکنه چپه کنم؟ نکنه اشتباه برم؟» از دوستات مشورت می‌گیری؛ ولی جوابی بهت نمی‌دن که دل و ذهنتو آروم کنه. سعی می‌کنی از زمان حال فرار کنی، ولی زهی خیال باطل! چون هر لحظه بیش‌تر بهت سخت می‌گذره، ذهنت بیچاره‌ت می‌کنه و درمونده می‌شی...