🔆داستانی از
#حیف_و_میل_کردن_بیت_المال
☘وقتى كه مامون خليفه عباسى خواست با دختر حسن به سهل به نام پوران عروسى كند آنقدر بى حساب خرج عروسى شد كه از توصيف خارج است .
☘در شب عروسى گلوله هائى از مشك مى پاشيدند كه داخل آن كاغذى بود كه اسم باغ و كنيز يا جايزه يا اشيا گرانبها در آن نوشته شده بود. هر كس گلوله اى نصيبش مى شد باز مى كرد هرچه در آن نوشته شده بود دريافت مى كرد.
☘قريب سى و شش هزار كارگر و ناخداى كشتى و خدمه مسئوليت رساندن و انجام كارهاى عروسى را بعهده گرفتند.
حصيرى از طلاى فرش شده درست كردند كه عروس روى آن بنشيند.
☘مامون از زبيده پرسيد: حسن به سهل چقدر خرج عروسى كرده ؟ گفت : حدود سى و هفت ميليون دينار (به پول آن زمان )!!
☘چهار هزار قاطر مدت چهار ماه هيزم براى شب عروسى مى آوردند و در ايام عروسى هيزم تمام شد بجايش پارچه كتان زير ديگ سوزانيدند.
💥💥
#بیت_المال از نظر خلفا و پیامبر اسلام
⚡️يك روز كه ابوذر غفاری مريض بود، به عصا تكيه كرد و نزد عثمان آمد، ديد صد هزار درهم جلو عثمان ، و جمعيتى هم اطرافش نشسته انتظار دارند اين مال را ميانشان قسمت كند.
ابوذر گفت اين چه مالى است ، از كجا و مصرفش چيست ؟
⚡️عثمان گفت اين صدهزار درهم است از محلى آورده اند منتظريم اين مقدار هم بر آن افزوده شود تا بعد چه تصميم بگيريم .
ابوذر گفت صد هزار درهم بيشتر است يا چهار دينار؟ عثمان : البته صد هزار درهم .
⚡️ابوذر گفت ياد دارى شبى با تو خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله شرفياب شديم ، حضرت بحدى محزون و غمناك بود كه جواب سلام درستى به ما نداد، روز بعد ما خدمت ايشان رسيديم ، او را خندان و خوشحال يافتيم ، گفتيم پدر و مادرمان به قربانت ديشب شما را خيلى محزون ديديم و امروز چنين خندان ؟
⚡️فرمود: آرى ديشب چهار دينار از بيت المال مسلمين پيش من بود كه تقسيم نكرده بودم ، مى ترسيدم اجلم فرا رسد و اين مال نزد من تلف شود، اما امروز آن را به مصرف فقرا و مستمندان رساندم لذا خوشالیم از این بابت است
💠
@RoozieHalal 💠