✍🏻 دمی از هستی! 🔹مصاحبه فرضی با علامه محمد تقی جعفری، شارح و مفسر بزرگ مثنوی (۱) ◇به مناسبت ۲۵ آبان سالگرد ارتحال آن عالم وارسته و متأله. 🔸روزگار ما چنان است که گویند در این دوره مردم یا شاعرند یا شعر شناس! با این حال معرفت را حدی است و مراتبی، چه آن‌که نه شاعران همه شاعر شاعرند و نه شعر شناسان همه هم رتبه! و از سویی، بیچاره شعر که مثل دنیا عروس هزار داماد شده و هر آن که کلماتی کنار هم نگاشت، خود را ادیب و شاعر دانست و هر که این هم ندانست، مدعی معرفت تام آن است! لذا روزگاری است که شعر شاعران به تغییر و تفسیر و کم و کاست، حسب سلایق از غیر اهل معرفت زخم می خورد و دندان تیز تفسیر و تأویل گزندش می دهد و اهل فرهنگ و دانایی بی‌توان در ردع و منع، فقط نظاره گرند.چه رسد به کلام او که قرن هاست اثرش را به تاریخ به امانت سپرده است. عده‌ای از روی قلت دانش و آگاهی و دسته‌ای به اغراض دون، با نگاهی کاملا مغایر با اندیشه و آرای مولانا جلال‌الدین مولوی، تلاش می ورزند مضامین و سروده های بلند آن طائر سبک بال آسمانی را با توهمات و دانش اندک خویش به آرای خود همراه سازند و پیرایه بدان ببندند. لذا به حکم امانت شناسی باید برای حفظ این تراث و گنجينه ارزشمند،آن را از اهل معرفت، علم و معنا باز شناسیم و تمنا کنیم و از رجوع به مدعیان بی بهره‌ی از معارف بلند اسلامی و حکمت ها و معرفت‌های ناب بپرهیزیم. نه هر که کله کج نهاد و تند بنشست- کلاهداری و آئین سروری داند. بدین سبب پرسش‌های خویش از مولانا و اثر گرانسنگ او را نزد عارفی متأله، دانشمندی سترگ، حکیمی منصف و نقادی اندیشمند می بریم که عمری در شرح و نقد و تفسیر مثنوی و تدریس آن کوشید . اینک پاسخ های استاد را از پرسش هایی که در باره شخصیت مولانا در اثرش و روش ها و پیش نیازهای فهم این اثر بی کم و کاست مطرح شده را تقدیم شما کاوشگران، جویندگان،اهل ذوق ،خرد و معنا می کنیم. بدان امید که پنجره‌ای به ساحت معانی و حکم والای آن باشد. ● با تشکر از حضرت عالی که فرصت گفتگو در خصوص مولوی جلال‌الدین محمد بلخی و اثر ارزشمندش مثنوی را به داده اید و خداوند را شاکریم که توفیق استفاده از محضرتان را به ما عنایت کردند. اجازه بفرمایید، گفتگو را از شخصیت مولانا آغاز کنیم. اگر ممکن ابتدا برای خوانندگان چهره‌ای که کتاب مثنوی از مولانا ارائه می دهد یا مولوی از خود در مثنوی به نمایش می گذارد را ترسیم بفرمایید. 🔹علامه جعفری: بسم الله الرحمن الرحيم. آن قیافه علمی و عرفانی و روحانی که جلال‌الدین در کتاب مثنوی به ما نشان می‌دهد به طور قطع از چهره‌های فوق العاده است که قلمرو دانش و معرفت مربوط به اصول عالیه انسان سراغ دارد. وسعت و عمق دیدگاه جلال‌الدین در حقایق انسانی در حدی است که گویی موضوعاتی که در مورد این رابطه برای او مطرح می گردد، اقیانوس های متلاطمی از حقایق و مسائل است. آن‌چه از مطالعات و دقت کافی در کتاب مثنوی بدست می آید این است که این مرد بزرگ دو حالت روانی داشته است که به طور شگفت انگیزی هر دو را مورد بهره برداری قرار داده است. اول حالت سیر و تکاپو در جهان هست. دوم، حالت غوطه ور شدن در الهیات. این مسأله عظیم‌ترین هدف جلال‌الدین در کتاب مثنوی است که از جنبه های گوناگون حکمت و معارف الهی و دریافت ذوقی مورد بحث قرار گرفته است. ● برخی مولانا را صرفا شاعر و ادیب می‌دانند و تمام مفاهیم عرفانی و بلند او را به عشق های مجازی تأویل می‌برند. این نگاه و تحلیل تا چه حد صحیح است؟ به عبارت دیگر، آیا باید اشعار مثنوی و سایر سروده های مولوی را در قالب شعر و ادبیات شاعرانه خلاصه کرد و نگریست یا آن‌ها را بیان یک سوز و تپش روحی و روانی وی به حساب آورد؟ 🔹 علامه جعفری: دراین‌که جلال‌الدین دارای روح پر از سوز عشق به " موجود برترین" بوده است، جای تردید نیست. اگر کسی در این باره به خود اجازه شک بدهد، یا گفته های این مرد را در کتاب مثنوی به طور شایسته درک نکرده است یا مبتلا به غرض ورزی است. کیست که کوچک‌ترین گمانی کند که این " ای خدا" ها و " یا رب" هایی که جلال‌الدین از اعماق روح خویش بر می‌آورد و روح هر مطالعه کننده و پژوهنده‌ای را حقیقتا شعله‌ور می سازد، ساختگی است؟! ● بنابر این می‌توانیم مثنوی را یک کتاب عرفانی و در عین حال یک متن ادبی که بازگو کننده مفاهیم متعالی دینی و اخلاقی است، بدانیم؟ 🔹 علامه جعفری: در باره کتاب مثنوی چند مطلب را بایستی به اختصار بیان کنم: با نظر به مجموع کتاب مثنوی با تمام اطمینان می توان گفت که این کتاب واقعیات و حقایق زیاد و عمیقی را در بر دارد که جلال‌الدین توانسته است آن‌ها را با هماهنگی اندیشه و هیجان قلب روحانی دریافت کرده، در قالب الفاظ شعری که گاهی عدم گنجایش آن‌ها کاملا نمودار است، ریخته و بپردازد.