با سلام دکتر زرشناس در کتاب روانشناسی مدرن و حقیقت گمشده انسان ؛ نکته مهمی گفته اند که دوست دارم نظر شما را درباره این مبنای فکری بدانم. ایشان ابتدا با تعریف اومانیسم به عنوان انسان خدایی و جریان استکبار علی الله ، اومانیسم را روح حاکم بر علوم انسانی غرب معرفی می کنند. ایشان در ادامه "تمام" مکاتب روانشناسی را ذیل اومانیسم معرفی می کنند . در این تعریف مکتب روانشناسی انسان گرا نیز تنها جلوه ای از همان روانشناسی اومانیستی است و ذیل همان تعریف می شود. معنویت مطرح شده در آن نیز صرفا معنویتی اومانیستی می دانند .  اگر این تعریف را بپذیریم ، مسیر تحقق روانشناسی اسلامی را ابتدا باید در اصلاح مبانی و فلسفه روانشناسی و اصلاح نسبت غلطی که با عالم و آدم و خالق برقرار میکنند جستجو کنیم و گرنه بدون اصلاح آنها مفاهیم دینی را نیز ذیل تفکر اومانیستی غرب تعریف کرده ایم و بعبارتی پازل آنها را تکمیل کرده ایم . اگر این تعریف را بپذیریم بیان استاد مرعشی در خصوص اینکه هشتاد درصد گزاره های روانشناسی موجود صحیح هستند ، صرفا معطوف به گزاره های علمی می شود و آیا واقعا روح حاکم بر یک علم ، صرفا بر بیست درصد  از گزاره های آن علم موثر خواهد بود؟  آیا این نگاه که روانشناسی غربی را مجموعه ای از گزاره ها بپنداریم که با اصلاح برخی می توان روانشناسی را متحول کرد ، صحیح است ؟ آیا نباید غرب را منظومه ای فکری از مفاهیم دانست که برای اصلاح آن نیز چاره ای نیست جز منظومه سازی سیستمی ؟  پاسخ: ۲۹ ارديبهشت ۹۵، ۱۵:۵۳ پاسخ دکتر مرعشی : نظر جناب دکتر زرشناس را در مورد بنیانهای ایدئولوژیک و فلسفی مکاتب روانشناسی غربی کاملا تایید می کنم و بنده هم مانند ایشان معتقدم که این مکاتب بر پایه فلسفه یا ایدئولوژی اومانیسم بنا نهاده شده اند و علم محض نیستند، اینکه گفته ایم هشتاد درصد یافته های روانشناسی غربی را می توان در دیدگاه اسلامی پذیرفت اولا یک تخمین شخصی است و برای بیان یک عدد دقیق نیاز به بررسی دقیقتری هست اما منظور آنست که حجم خیلی زیادی از یافته های روانشناسی غربی با آنکه بر پایه اومانیسم هستند تعارضی با پایه های تفکر توحیدی اسلام پیدا نمی کنند، به این معنی که بدون آنکه لازم باشد اومانیسم را بپذیریم می توانیم بسیاری از یافته های روانشناسی غربی را در زمینه تفکر توحیدی نیز بپذیریم زیرا گرچه با اومانیسم سازگارند اما با تفکر توحیدی نیز ناسازگار نیستند، اما ممکن است این یافته ها در زمینه تفکر توحیدی معنا یا تفسیر دیگری بیابند، از سوی دیگر بسیاری از آموزه ها یا شبه یافته های روانشناسی غربی به هیچ روی قابل تطبیق در زمینه تفکر توحیدی نیستند و کسی که با دلایل محکم این تفکر را پذیرفته باشد چنان آموزه های روانشناختی ناسازگاری را نباید و نمی تواند بپذیرد، و این بیان اخیر به معنای ستیزه با علم نیست زیرا پیشتر توضیح داده شد که مکاتب روانشناسی غربی علم محض نبوده بلکه دارای پایه های ایدئولوژیک هستند و بنابراین صاحبان ایدئولوژی های غیر غربی حق دارند این بخش از آموزه های روانشناسانه غربی را نقد یا طرد کنند fatehan.net