روایت از خود گذشتگیها راوی ازخودگذشته می خواهد!
✨"عباس علی بدر نیا" دکترای ریاضی داشت و در یکی از دانشگاهای آمریکا برایش کرسی تدریس گذاشته بودند. از همه امکانات زندگی هم برخوردار بود. یک روز داشت اخبار مربوط به ایران را از تلوزیون خانه اش نگاه می کرد. ایام آغازین جنگ بود. تلوزیون نشان داد سربازان عراقی، خرمشهر را اشغال کرده و در حال غارت منازل مسکونی هستند. دلش به درد آمد و خونش به جوش آمد !تحمل نداشت ببیند سرباز دشمن باپوتین روی فرش خانه های هم وطنان راه برود. داروندارش راگذاشت و به ایران آمد. خودش را به خوزستان رساند. استاندار وقت باشنیدن خبر بازگشت چنین دانشمندی به سراغش رفت و پست و مقامی را پیشنهاد داد. بدرنیا می خندید و می گفت "من همه دنیایم رارهاکردم که بیایم خط مقدم نبرد بادشمن و اسلحه بدست بگیرم". او آمد پیش بچه های لشکر ۷۷ خراسان و شد دیدبان توپخانه و مسئول محاسبه آتش. عاقبت او در عملیات فتح المبین به شهادت رسید و دربهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. روحش شاد، شادی روح همه شهدا صلوات ...(🤲) 🌷🇮🇷🌷