مقوله ی <پایبندی دینی> از دیدگاه های مختلفی قابل تقسیم به انواع است. مثلا تدین درونی و تدین بیرونی، یا تدین سالم و ناسالم، یا تدین فردی و سازمانی و امثال آن، که همه را در کتاب <بهداشت روان و نقش دین> شرح داده ام. اما یک تقسیم بندی دیگر نیز هست: تدین حداقلی و تدین حداکثری. دوستانی که با بنده ارتباط نزدیک دارند می دانند که من فردی مستقل الفکر بوده و تابع بی چون و چرای هیچ جریانی نمی شوم و لذا نماینده هیچ طیف سیاسی نیستم بلکه به عکس به همه طیف های سیاسی انتقاد دارم. اما بایستی توجه نمود که مردمان طرفدار تدین حداکثری آن طیف هایی هستند که دین برایشان مبنای همه چیز است و هر چیز دیگر در مدار دین مورد قضاوت است. به عبارت ساده تر در هر تصمیم و انتخابی اول باید معیارهای دینی محقق شود بعد نوبت به سایر معیارها می رسد. اما طرفداران دین حداقلی کسانی هستند که می خواهند زندگی شان را بکنند و احتیاطا یک گرایش دینی را هم حفظ کنند تا اگر احیانا آخرتی درکار بود! آنجا هم بی سازوبرگ نمانند، اما جوری پایبندی دینی را حفظ می کنند که این گرایش دینی مزاحم خواهش های دنیاییشان نشود. به طور طبیعی میان این دو طیف (متدینان حداقلی و حداکثری) در جامعه مرتبا کشمکش و اصطکاک است گر چه هر دو هم خود را مسلمان می دانند. نکته مهم این نیست که متدینان حداکثری متدینان حداقلی را دشمن می انگارند، حاشا! بلکه ناراحتی حداکثری ها از اینست که حداقلی ها کاملا پتانسیل آن را دارند که آب به آسیاب گروه سومی به نام دین ستیزان بریزند و به آسانی فریب آنها را خورده و بازیچه ایشان می شوند. زیرا بدان سبب که دین اولویت زندگی شان نبوده اهتمامی در درک عمیق اندیشه دینی هم نداشته اند، لذا امید دین ستیزان به طرفداران دین حداقلی است. سفسطه های خود را هم به راحتی به آنان می قبولانند. الان در فضای مجازی بیشتر پیامهای طراحی شده در اتاق فکرهای وهابی و یهودی توسط مسلمانان حداقلی دست به دست می شود گرچه مسلمان هم هستند، اما به راحتی فریب می خورند و توان تشخیص یک پیام ضددینی با رنگ و لعاب دینی را ندارند و زیاد هم حساسیت دینی ندارند. اینکه برای مهدی زدایی و حسین زدایی از اندیشه مردم ایران طراحی مفصلی صورت گرفته بر هیچ فرد اهل مطالعه ای مخفی نیست. دین ستیزان در سال 88 یک حساسیت سنجی در مورد حسین زدایی انجام دادند و دستشان آمد که ریشه کنی اندیشه و ارادت حسینی از مردم ایران به این سادگی نیست و حرکت های ناگهانی با مقابله جدی مردم مواجه می شود. لذا چندسالی است که به فرهنگ سازی زمینه ای مشغولند و به نظر می رسد در چند سال اخیر کار برایشان راحتتر شده و افزایش حجم و تنوع و گستره تلاششان به وضوح قابل رویت است. در این فضا پروژه اخیر فوتبال ایران و کره که گویا بازی برگشت آن نیز با شب ضربت امیرالمؤمنین ع مصادف بود نیز چنانچه تصادفی یا سهوی تلقی شود نوعی ساده لوحی است. حالا مشکل کجاست؟ مشکل اینجاست که اگر از مردم ایران رای می گرفتند که آیا مایلید مسابقه را شب عاشورا بگذاریم در حالت عادی اکثر قریب به اتفاق رای منفی می دادند. لیکن میدانند وقتی مردم را در عمل انجام شده بگذارند طرفداران دین حداقلی که کم هم نیستند و در بینشان از نخبه تا مردم عادی وجود دارد نه تنها حساسیتی نشان نمی دهند بلکه از آنجا که دین اولویت اول تصمیماتشان نیست شاید همراهی هم بکنند. خوب وقتی دین اولویت آخر باشد قدرت تعارض با فوتبال یا هر چیز دیگری را ندارد. درست به همین دلیل است که یکی از این جریانات مورد انتقاد بنده توانسته از آیت الله و آیت الله زاده تا خواننده لس آنجلسی و همجنسگرا و از سروش تا گوگوش و از نماز خوان تا عرق خور و از رزمنده سابق تا بهایی را زیر یک چتر و در قالب یک طیف سیاسی جمع کند. این خاصیت فرد دارای دین حداقلی است که چون اولویت اولش دین نیست به خاطر اولویت های دیگر می تواند با دین ستیزان یکجا جمع شود و برای اهداف مشترکی کار کند هر چند کافر هم نیست. در یک کلام دشمنان دین فهمیده اند از کجای جامعه دینی باید شروع کنند. فرمایش سیدالشهداء ع یادمان نرود: مردم بندگان دنیا هستند و دین فقط بر زبانشان جاری است و تا زمانی که دین مزاحم زندگی آنها نباشد دین مدار هستند اما هنگامی که در امتحان واقع شوند دینداران کم می شوند. همین است که می بینیم کسانی که در کربلا امام حسین ع را شهید کردند ظاهرا کافر نبودند و اهل دین هم بودند اما دین حداقلی لذا دین ستیزان که در اقلیت جامعه بودند با استفاده از همینها امام ع را شهید کردند. و اقلیتی که دین اولویت اول زندگی شان بود با امام ع ماندند. هشیار باشیم امروز ما در کدام صف قرار گرفته ایم زیرا کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.
دکتر مرعشی
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است
https://eitaa.com/SAmarashi