🔹پزشکی قانونی محسن از نوجوانی به اهل بیت (علیهم السلام) علاقه زیادی داشت در سن سیزده چهارده سالگی هیئتی به نام شهدای دشت کربلا راه انداخت و با وجود سن کمش مسئولیت آن را بر عهده گرفت و چند سالی هم ادامه داشت سال ۵۷ در تظاهرات و راهپیماییهای مردمی شرکت میکرد. روزی آمد و به من گفت :توی" پزشکی قانونی، شهدای زیادی آوردن ولی نیرو کمه و نمیرسن آنها را جابه جا کنن باید به اونجا بریم با هم به پزشکی قانونی رفتیم و حدود شش ماه در جابه جایی پیکر کسانی که در درگیریهای خیابانی به شهادت رسیده بودند کمک کردیم. او آیه ان اكرَمَكُم عند الله اتقیکم مرتب سر زبانش بود و به همه سفارش میکرد که تقوی پیشه کنند میگفت هرکسی تقوی دارد همه چیز دارد. کسی که از جان گذشتگی دارد در مقابل همه سختیها میتواند ایستادگی کند محسن با اینکه از من کوچکتر بود ولی با شور و علاقه زیادی کار میکرد و خیلی فداکار بود. او در پزشکی قانونی آدم شناخته شده ای بود به همین دلیل کلید آنجا را به ما دادند؛ کارکنان معمولا ساعت شش و هفت عصر می رفتند اما ما تا ساعت دوازده شب می ماندیم هوا گرم بود و اگر جنازه ها را تحویل نمیگرفتیم بو میگرفتند. در مدتی کوتاه جنازه های زیادی انباشته میشد برای همین محسن پیگیری میکرد که یخ بیاورند تا روی پیکرهای روی زمین گذاشته شده بگذاریم. در واقع او بیشتر از مسوولین پزشکی قانونی آنجا کار می‌کرد او علاوه بر آنجا در بهشت زهرا (سلام الله علیها) و برای دفن شهدا هم کمک می.کرد خیلی روزها وقتی به خانه می آمد صورتش بر اثر گرما سوخته بود میپرسیدیم چه خبر؟ میگفت :بهشت زهرا (سلام الله علیها) نیرو خیلی کم هست و هر چقدر نیرو میاد کافی نیست. او همیشه در کارهای خیر پیشقدم بود 🎙راوی: برادر شهید 🌷 🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR