نام حضرت رقیه (سلام الله علیها) در قدیمی ترین قصیده
بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. سلام علیکم. همگان بر این نکته واقفیم: از جمله نقاط مبهم تاریخی در حوزه زندگی حضرت رقیّه خاتون (سلام الله علیها)، زمان شهادت این دردانه سالار شهیدن (علیه السّلام) می باشد؛ زیرا اطلاع دقيقى در دست نیست تا بگوئیم: آن بزرگوار در چه روزی از ماه صفر و یا غیر این ماه به شهادت رسیده است، تنها برخى از تقویم هاى رايج، پنجم صفر را روز وفات آن حضرت بيان كرده اند. اینجانب ضمن باور به ضرورت تحقیق در جهت تعیین دقیق روز شهادت این محبوبه در درگاه الهی، بر این عقیده ام : فرارسیدن روز پنجم ماه صفر، فرصت مناسبی است تا به برخی از شبهات طراحی شده پیرامون حیات درخشان این گره گشای بزرگ در بستر تاریخ اسلام، توجه نمائیم، و در جهت دفع و پاسخ به آنها تلاش نمائیم. از جمله شبهاتی که در سال های اخیر شاهد تقویت آن از سوی دشمنان (و حتی گاه خودیهای غیر مطّلع از مباحث تاریخی) هستیم این است که می گویند: «اولین کتابی که نام حضرت رقیه سلام الله علیها و ماجرای شهادت وی در آن، درج گردیده است، کتاب «کامل بهائی» تألیف حسن بن علی طبری (زنده تا سال ۷۰۱ق) است؛ و تا قبل از آن، در هیچ منبع تاریخی، خبری از نام این دختر رنج کشیده امام حسین (علیه السلام) نمی باشد»؛ در حالیکه واقعیت چیز دیگر است؛ قطعا اگر فردی بدون هیچگونه آلودگی سیاسی و عقیدتی به تتبع مناسب در این حوزه روی آورد، به خوبی می یابد که قرن ها قبل از نگاشته شدن کتاب «کامل بهائی» توسّط طبری (ره)، شواهد و اسنادی وجود دارد که حاکی از حتمیت وجود دختری بنام «رقیّه» (سلام الله علیها) در میان فرزندان امام حسین (علیه السّلام) می باشند؛ و مورخان و مقتل نویسان بعدی نیز با اتّکاء و اعتناء به آنها, از شهادت حضتش سخن به میان آورده اند؛ از جمله:
الف- طبق نقل طریحی در «منتخب»، ج ۲، ص ۴۴۷: سیف بن عمیره (صحابی بزرگ امام صادق و امام کاظم علیهما السّلام) در خلال قصیدهٔ شیوا و سوزناک خود، در دو نوبت از حضرت رقیّه (سلام الله علیها) یاد نموده است:
و رقیة رق الحسود لضعفها و غدا لیعذرها الذی لم یعذر
لـم أنسـها و سکینة و رقیة یبکــینه بتحسـر و تــزفـر
ب- محدّث بزرگواری همچون سید رضی الدین، على بن موسى بن جعفر (مشهور به سید بن طاووس)، متوفای 664ق، درکتاب معروف و معتبر خود در حوزه مقتل نگاری؛ یعنی کتاب «اللهوف علی قتلی الطفوف»، ص لهوف، ص ۱۴۱ آورده است: «امام حسین علیهالسّلام در وداع آخر فرمود: «وانتِ یازینب، وانتِ یارقیه، وانتِ یارباب...» : «خواهرم ام کلثوم، و تو ای زینب و تو ای رقیه و تو ای فاطمه و تو ای رباب، مواظب باشید پس از کشته شدن من گریبان چاک مدهید، صورت مخراشید و سخن ناروا بر زبان میارید»؛
ج- حافظ سلیمان بن ابراهیم بن قندوزی حنفی (از عالمان اهل سنت حنفی مذهب، در قرن سیزدهم هجری) نیز در ینابیع المودة، ج ۳، ص ۷۹ آورده است: «امام حسین علیه السّلام ندا داد: «ای ام کلثوم، ای سکینه، ای رقیه، ای عاتکه، ای زینب، و ای اهل بیت من از من بر شما سلام باد»؛
د- مرحوم آیت الله حاج شیخ حسن اثنی عشری فرمودند: از آقای حاج حسن آقا شیرازی شنیدم که ایشان از مرحوم آیت الله سید محسن امین نقل می کرد که: در زمان آیت الله سید محسن جبل عاملی، نزدیک بود قبر رقیه خاتون را آب بگیرد، و اوضاع دگرگون شود، چون نهری نزدیک آن بود. گفتند: بدن را از اینجا به جای دیگر منتقل کنید، چون ما نمی توانیم نهر را برگردانیم. به آیت الله سید محسن گفتند: تو این کار را بکن. سید گفت: اگر امکان نداشته باشد ما این کار را می کنیم. قبر را نبش می کنیم و بدن را بیرون می آوریم. سید تصمیم به نبش قبر گرفت. غسل کرد و لباس سفید پوشید و دستور نبش قبر داد. خاک را که برداشتند و به خشت لحد رسیدند، گفت: صبر کنید لحد را خودم بردارم. سید در قبر رفت، همینکه خشت بالای سر را برداشت دیدند سید افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می گفت: ای وای بر من، وای بر من. به ما گفته بودند یزید زن غساله و کفن فرستاده، ولی فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده، بدن معطر مثل گل. من بدن را منتقل نمی کنم، می ترسم بدن را منتقل کنم، دیگر به عنوان رقیه بنت الحسین شناخته نشود، و من نمی توانم جوابش را بدهم. هر چه مخارج نهر است می دهم نهر را برگردانید»[سحاب رحمت، ص ۷۷۳]؛ نیز از آن بزرگوار نقل شده است: «خود سنگی بر مزارش که قدمت هزار ساله داشت را خواندم که نوشته بود این قبر دخترحسین بن علی علیه السلام است».